سبزوار کانون عمده گسترش و استقرار سیاسی مذهب شیعه در شرق ایران / نقشه قلمرو جغرافیایی سربداران

وبسایت کنگره بین المللی سربداران به تازگی مقاله ای پژوهشی و مفصلی را به قلم دکتر علیرضا حمیدیان منتشر کرده است، که محتوای این مقاله به بررسی نقش سبزوار در گسترش و استقرار سیاسی مذهب شیعه در شرق ایران و نیز تعیین نقشه قلمرو جغرافیایی سربداران اختصاص دارد:

سبزوار کانون عمده گسترش و استقرار سیاسی مذهب شیعه در شرق کشور
 

علیرضا حمیدیان
استادیار دانشگاه حکیم سبزواری


چکیده:
به گواهی بسیاری از مورخین و محققین، سبزوار یکی از مراکز عمده تشیّع در کشور بوه است. و برخی این شهر را به همراه قم و کاشان و ری و همدان از نخستین شهرهای شیعه‌نشین کشور شناخته‌اند.

این شهر علاوه بر این که به عنوان یک مرکز شیعه‌نشین از قرون اولیه اسلام قلمداد می‌شده است، با ایجاد نهضت ملی و شیعی سربداران نقش به سزایی در تحکیم و گسترش جغرافیای سیاسی شیعه در شرق کشور داشته است. نهضت مذکور ضمن آنکه بر پشتوانه تئوریک فقه و فلسفه و عرفان تشیع متکی بوده، خود به نوعی از جمله جنبش‌های بیداری ایرانیان علیه تهاجم و استیلای بیگانگان نیز به شمار می‌رود.

هرچند حکومت سربداران حدود نیم قرن بیشتر دوام نیاورد و توسط تیمور ازبک به لحاظ سیاسی از میان رفت، لیکن زمینه‌های این قیام از طریق نهضت‌های دیگر شیعی نظیر مرعشیان مازندران و آل‌کیا استمرار یافته، به‌گونه‌ای که در شکل‌گیری حکومت شیعی صفوی نیز مؤثر واقع گردیده است.

در این مقاله سعی بر این است که این کانون سیاسی مورد بازشناسی قرار گرفته و به نقش کلیدی آن در جغرافیای سیاسی کشور پرداخته شود.

طرح مسأله سبزوار دیرینه شهر کهن

به گواهی بسیاری از اسناد تاریخی موجود، سبزوار یکی از کانو‌ن‌های عمده تشیّع در ایران بوده است. لیکن پرسش اساسی این پژوهش این است که این کانون تا چه حد توانسته‌ است اسباب گسترش مذهب تشیّع و تغییر در جغرافیای سیاسی کشور گردد و شعاع پرتوافکنی اندیشه سیاسی کانون مذکور در عرصه جغرافیا و در طول تاریخ چه کیفیتی داشته است.

براین اساس پندار کنونی نگارنده این است که :

اولاً : به نظر می‌رسد سبزوار به عنوان یکی از کانون‌های تشیّع توانسته است این اندیشه را با تأسیس دولت سربداران به نهضت و نظام تبدیل نماید.
ثانیاً : سبزوار علاوه بر ویژگی مذهب تشیّع یکی از کانون‌های مهم ایرانی‌گری و بیگانه‌ستیزی و وطن‌دوستی ایرانیان بوده است.
ثالثاً : کانون سیاسی تشیّع در سبزوار نه تنها توانسته است این ایده را به صورت تشکیل حکومت تجلی دهد بلکه خود زمینه‌ای برای دیگر نهضت‌های سیاسی ملی و مذهبی کشور گردیده است.

۱ ـ مبانی نظری
شهرستان سبزوار که اکنون یکی از شهرستان‌های بزرگ و پرجمعیت استان خراسان رضوی است در منطقه غرب این استان واقع شده است. این شهرستان به لحاظ تاریخی جانشین ولایت قدیمی بیهق می‌باشد. ابوالحسن زید بیهقی مؤلف کتاب تاریخ بیهق، متوفی به سال ۵۶۵ هجری قمری در خصوص وجه تسمیه سبزوار می‌گوید:

و «گفته‌اند که سبزوار را ساسویه بن شاپور الملک بنا کرده است و شاپور آن بود که که نیشابور را بنا کرد و اصل آن نام آن شهر بناشاپور بود پس با والف بیفکندند و الف به یا بدل کردند، به زبان پهلوی نی‌نیا بود و نیشابور یعنی نیای‌شاپور و ساسان قاریز ساسو قاریز بوده است و سبزوار در اصل ساسویه‌آباد بوده است و گفته‌اند پس این ساسویه یزد خسرو بود که خسروشیر جوین و خسروآباد بیهق و خسروجرد بنا کرده است و سبزواری شهر بزرگ شد با انواع درخت میوه‌دار و سایه‌بخش پس مردمان این را«سابزوار» نوشتند و «سازوار» چنانکه نیشابور را که بشاپور ملک باز خواندند از وضع بگردایندند و نیشابور نوشتند چنانکه گفته آمد و گفند سبزوار کجّنات تجری من تحتها الانهار و عمارت‌ها و بازارها و محله‌های سبزوار متصل گشت تا بدیه ایزی از راه زورین و هنوز اطلال آن عمارت باقی است. (ابوالحسن بیهقی، ۱۳۶۱: ۴۳)

لسترنج در این خصوص می‌گوید:
به فاصله چهار روز راه در باختر نیشابور در ولایت بیهق دو شهر سبزوار و خسروگرد واقع و بیش از یک فرسخ با هم فاصله نداشتند سبزوار از خسروگرد بزرگتر بود و در قرون وسطی آن را بیهق می‌گفتند ولایت بیهق تا آخر حدود ریوند امتداد داشته است و وسعت آن به بیست‌وپنج فرسخ می‌رسید و چنانکه یاقوت گوید سیصدوبیست دهکده داشت . یاقوت همچنین گوید اصل کلمه بیهق به فارسی بیهه یا بهاین (به معنی بسیار بخشنده) است و اسم صحیح‌تر شهر «سابزوار» است ولی مردم اختصاراً آن را سبزوار گویند. سابقاً خسروگرد کرسی ولایت شد . ولی در زمان یاقوت سبزوار از آن پیش افتاد و شهر عمده آن ولایت شد. حمدا… مستوقی گوید: «بازارهای فراخ و خوب دارد و طاقی از چوب بسته‌اند که چهارسوی بازار است به غایت محکم و عالی حاصلش غلّه و اندکی میوه و انگور باشد و قریب چهل پاره دیه است که از توابع دارد و مردم آنجا شیعه اثنی‌عشری‌اند. (لسترنج، ۱۳۷۷: ۴۱۶، ۴۱۷)

۲ ـ کانون
در این پژوهش غرض از کانون مرکزیت سیاسی است. حافظ‌ نیا کانون سیاسی را چنین توصیف می‌نماید: «کانون سیاسی عبارت است از مرکز جاذبه یک فضای جغرافیایی که در بردارنده عوامل سیاسی، فرهنگی، قومی، تاریخی، اقتصادی، اداری، فنی و ارتباطی است کانون سیاسی دو کارکرد ذاتی متفاوت دارد ۱ ـ کارکرد جذبی و کشتی ۲ ـ کارکرد دفعی و پراکنشی (حافظ‌نیا، ۱۳۸۱: ۲۸۲)
وی می‌گوید در طول تاریخ ایران از آغاز سلسله ماد تاکنون ۳۱ منطقه جغرافیایی چه در سطح ملی و چه در سطح منطقه‌ای نقش کانونی داشته‌اند. (همان: ۲۹۳)
۹ مورد از این کانون‌ها خارج از محدوده طبیعی فلات ایران و ۲۲ مورد (۷۱ درصد) در داخل فلات ایران قرار داشته‌اند. هم‌چنین با توجه به محدوده جغرافیایی متغیر دولت ایران، ۱۹ مورد (۶۲ درصد) در داخل مرزهای سیاسی کنونی ایران قرار داشتند و بقیه در خارج از این محدوده واقع بوده‌اند (همان: ۲۹۴)
کانون‌های سیاسی در سطوح مختلفی قرار می‌گیرند پنج رده بارز در میان کانون‌های سیاسی عبارتند از:
۱ ـ کانون سیاسی سطح محلّی.
۲ ـ کانون سیاسی سطح منطقه‌ای یا استانی.
۳ ـ کانون سیاسی سطح ملی (پایتخت).
۴ ـ کانون سیاسی فراملی.
۵ ـ کانون سیاسی بین‌المللی (همان: ۲۸۳)
پس از حمله مغولان و استقرار حکومت ایلخانان تا یورش تیمور سومین گسله تاریخی در تاریخ سیاسی ایران پدیدار شد و حکومت‌های محلّی با کانون‌های سیاسی منطقه‌ای تشکیل شد. شهرهای باشتین (سبزوار) ، گرگان، تبریز، بغداد و شیراز از جمله این کانون‌ها بودند. (همان: ۲۸۷)
و بنابراین سبزوار در دوره سربداران مرکز سیاسی و منطقه‌ای بوده است (همان: ۲۹۵) یعنی سبزوار یکی از ۱۹ کانون سیاسی محدوده مرزهای سیاسی کنونی کشور ایران قلمداد می‌شده است.

۳ ـ شیعه
شیعیان ۲در کتاب‌های لغت «شیعه» به معنای پیرو و طرفدار آمده است اما در اصطلاح این کلمه پیروان بر دوستداران علی‌بن ابی‌طالب(ع) و اهل‌بیت آن حضرت اطلاق گردیده است.
صاحبان عقاید و ادیبانی چون شهرستانی شیعه را چنین تعریف کرده‌اند:
«شیعه طایفه‌ای هستند که مشایعت شهسوار میدان «هل اتی» و تاجدار ایوان «لافتی» پادشاه کشور ولایت و پیشوای ارباب هدایت «الصفی»، الولی ابن عم النبی، امام متقین علی‌بن ابی‌طالب (رضوان ا… علیه) نمودند. (خواجویان، ۱۳۷۶: ۲۰)
مورخی همچون ابن‌خلدون نیز شیعه را «پیروان علی‌بن ابی‌طالب» دانسته است وی در اثر معروفش المقدمه چنین می‌گوید:
«باید دانست که شیعه در لغت به معنی یاران و پیروان است و در عرف فقیهان و متکلمان خلف و سلف بر پیروان واتباع علی و پسران او رضی ا… اطلاق می‌شود.» (همان: ۱۲ و ۳)
پیدایش این کلمه (شیعه) سابقه دیرینه دارد و کلمه تازه‌ای نیست که بعدها پدید آمده باشد این کلمه در قرآن بارها به معنای پیرو به کار رفته است در جایی خداوند به پیروی ابراهیم از نوح اشاره کرده و می‌فرماید: «همانا ابراهیم از پیروان او (نوح) بوده است.» (همان: ۱۳)
از جابربن عبدا… انصاری (صحابی رسول خدا(ص)) روایت شده است : «ما در خدمت پیامبر خدا(ص) بودیم علی‌بن ابی‌طالب وارد شد آنگاه پیامبر(ص) فرمود: و الذی نفسی بیده ان هذا و شیعته هم الغأفرون». سوگند به کسی که جانم در قبضه قدرت اوست همانا این مرد و پیروانش در روز قیامت البته نجات‌یافتگانند.» (همان: ۱۳)
فیروزآبادی گفته است: «شیعه مرد یعنی یاران و پیروان او (حضرت علی (ع)) این کلمه بر فرقه و گروه خاصی اطلاق می‌شود و برای مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مؤنث یکسان به کار می‌رود. (عبدا… فیاض، ۱۳۸۲: ۴۴)
شهرستانی در جای دیگری شیعه را چنین تعریف می‌نماید: «شیعه بر کسانی گفته می‌شود که تنها از علی‌(ع) پیروی می‌نمایند و به امامت و خلافت بلافصل آن حضرت بر طبق نص و وصیت پیامبر(ص) به صورت آشکار و یا نهان معتقدند و نیز معتقدند که امامت از اولاد آن حضرت بیرون نمی‌رود و چنانچه امامت به دست دیگران بیفتد بر اثر ظلم و ستمی است که از جانب دیگران بر آنها شده و یا بر اثر گفته‌ای است که بنابر مصلحت از ناحیه خود آنان صورت گرفته است.» (همان: ۴۵)
ابوالحسن اشعری گفته است: «به این گروه شیعه گفته شده زیرا از علی (ع) پیروی می‌کردند و او را بر دیگر صحابه پیامبر (ص) مقدم می‌دانستند.» (همان: ۴۵)
مذهب شیعه شعبات دیگری چون زیدیه، اسماعیلیه و … نیز دارد . لیکن در این پژوهش منظور از شیعه، شیعیان دوازده امامی می‌باشد.

 


بحث و بررسی


۱ ـ سابقه تشیّع در سبزوار
تشیّع در سبزوار سابقه‌ای بسیار قدیمی‌تر از نهضت سربداران در قرن هشتم هجری قمری دارد. یعقوبی می‌گوید: در سال ۱۲۵ هجری یحیی‌بن زید (پس از فرار از زندان نصربن سیار والی خراسان) به بیهق آمد. گروهی از شیعیان بیهق بر یحیی گرد آمدند و به او گفتند «تا کی به خواری تن در می‌دهید؟» سپس یحیی با کمک اینان از بیهق برای مبارزه بر ضد امویان بیرون تاخت و با سپاهی که از مردم بیهق به او پیوسته بود نیشابور را گرفت آن‌گاه نصربن سیار، به قصد جلوگیری از پیشرفت او با سپاه خود از بلخ بیرون شد و در جوزجانان جنگی میان آن دو درگرفت . و یحیی بن زید شهید شد. اما یاران او پس از کشته شدن وی چندان جنگیدند که همه شهید شدند. (امین‌زاده، ۱۳۸۴: ۷۴)

خراسان و به ویژه ناحیت بیهق از آن پس به منظور گرفتن انتقام خون یحیی‌بن زید و سپاهیان او تجهیز شدند. (همان: ۷۴)
هم اکنون روستایی در جنوب شهرستان سبزوار و در محدوده ششتمد به نام سرمزار وجود دارد که زیارتگاهی در آنجاست و گفته می‌شود سر یحیی‌بن زید در آنجا دفن است.
عبدالحسین زرکوب نیز در خصوص یحیی‌بن زید همین معنا را تأیید می‌کند: چون یحیی به بیهق رسید از بیم گزند یوسف بن عمر (قاتل پدرش زید) بهتر آن دید که به عراق نرود و در خراسان بماند. و دعوت آغاز کرد با همین اندک مایه نفر آهنگ ابر شهر کرد و بر عمروبن زراره که فرمانروای آن شهر بود فائق آمد (زرکوب، ۱۳۵۶: ۱۰۷)
«آدام متز» در اثر محققانه خود تحت عنوان «تمدن اسلامی» در قرن چهارم هجری به نقل از بدیع‌الزمان همدانی به بیان رواج گسترش مذهب تشیّع در شهرهای نیشابور، هرات و قهستان (جنوب خراسان) پرداخته است. در این دوران مردم سبزوار و بیهق همه شیعی مذهب بوده‌اند، در این شهر نیز تشیّع با ورود سادات علوی از نیشابور به آن دیار قوت گرفته است و مردم از طریق فرززندزادگان پیامبر(ص) با تشیّع آشنا شده‌اند. (خواجویان، ۱۳۷۶: ۱۱۵)
یاقوت حموی که درنیمه اول قرن هفتم و قبل از حمله مغول سبزوار را دیده است، به تفضیل به بیان عالمان، فضلا، فقها و ادیبان این شهر می‌پردازدو آن را بیرون از شمارش می‌داند و اظهار می‌دارد آنان اهل رفض (شیعه) بوده‌اند. (همان: ۱۱۵)
بارتولد در این زمینه می‌نویسد: سبزوار در تاریخ از این حیث جالب توجه است که یکی از کانون‌های تعصب شیعه بوده است و این اشتهار را، حتّی در زمان سلاجقه (قرن پنجم) دارا بود. (بارتولد، ۱۳۷۲: ۱۳۷۰)
مولوی در قرن هفتم هجری قمری شیعه بودن سبزواری‌ها را مذمّت می‌کند وی در حکایتی تحت عنوان «حکایت محمد خوارزمشاه می‌گوید: «محمد خوارزمشاه شهر سبزوار را که همه را فضی باشند به جنگ بگرفت، امان‌ جان خواستند گفت که امان می‌دهم که از این شهر به من هدیه ابوبکر نامی بیارید» مثنوی حکایت مذکور ۶۳ بیت دارد که منتخبی از این ابیات نقل می‌شود :

کی بود بوبکر اندر سبزوار

یا کلوخ خشک اندر جویبار

سبزوارست این جهان و مرد حق

اندرین جا ضایعست و ممتحق

تا مرا بوبکر نام از شهرتان

هدیه نارید ای رمیده امتان

بدرومتان هم‌چو کشت ای قوم دون

نه خراج استانم و نه هم فسون

 


(مولوی، دفتر پنجم، ۶۴۲، ۶۴۳)


در بیت انتهایی حکایت ماقبل این حکایت نیز در آخرین بیت چنین می‌گوید:

او بمانده در میانشان زارزار

هم‌چو بوبکری به شهر سبزوار

(همان: ۶۴۲)

شیخ طبرسی، ابوعلی فصل بن حسن طبرسی ملقب به امین‌الدین و امین الاسلام مفسّر و دانشمند معروف شیعه (متولد ۴۷۰ و در گذشته ۵۴۸ هـ . ق) نیز تا که سال ۵۲۳ در مشهد اقامت داشته است در این سال به سبزوار رفته است و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزیده است وی در فقه و تفسیر، نحو، لغت، شعر، حساب، جبر و مقابله مهارت داشته و تفسیر معروف مجمع‌البیان از آثار اوست. (محمود بیهقی، ۱۳۷۶: ۳۷)
طبیعتاً حضور دانشمند شیعی در این پایه در شهر سبزوار حکایت از فضای شیعی این شهر در قرن ششم هجری دارد.
مطالب مطروحه فوق و اسناد دیگری که مجال اندک این پژوهش امکان ارائه آن را ندارد حاکی از آن است که:


اولاً: سبزوار از قرون اولیه اسلام و قرن‌ها قبل از شکل‌گیری قیام سربداران گرایشات شیعه داشته و از کانون‌های عمده گسترش اندیشه شیعی بوده است.


ثانیاً: به گمان نگارنده سبزواری را اکنون می‌شناسیم که شامل شهرستان وسیعی است با سبزوار تاریخی آن عصر مغایرت دارد. سبزوار آن عصر یکی از شهرهای ولایت بیهق بوده است و به نظر می‌رسد شیعه بودن سبزواری‌ها بیشتر شامل محدوده شهر سبزوار آن روز می‌شده است تا همه قراء اطراف، زیرا که در قرن چهارم هجری ابوالفضل بیهقی مشهور به دبیر (متوفی به ۳۸۵ هـ . ق) را داریم از اهالی حارث‌آباد، که دهی است در جنوب سبزوار و گفته می‌شود وی اهل تسنن بوده است.

خواجه نظام‌الملک و اجداد وی که از دهقان‌زاده‌های روستای نزل‌آباد بیهق بوده است نیز شافعی مذهب می‌باشد (قرن پنجم هجری قمری) .

همچنین ابوالحسن زید بیهقی مؤلف تاریخ بیهق به قرار اطلاع اهل تسنّن بوده است . لذا می‌توان گفت اگرچه غالب اهالی شهر سبزوار شیعه بوده و کانون تشیّع محسوب می‌گردیده است اما به نظر می‌رسد تا قرن هشتم و ظهور سربداران این اندیشه در سراسر قراء ولایت بیهق تسرّی نیافته است.

البته این پرسش تاریخی همچنان باقی است که چرا سبزواری‌ها علی‌رغم حاکمیت مذهب تسنّن بر کشور به شیعه گرایش پیدا نموده‌اند؟

برخی حضور سادات را انگیزه اصلی این گرایش دانسته‌اند اما باید آن سوی قضیه را هم نگریست که سادات به جای این که امنیت بیشتری داشته‌اند رفته‌‌اند یعنی این زمینه در مردم سبزوار وجود داشته است.
پاسخ دیگری که می‌توان به این پرسش داد همان علت اصلی گرایش ایرانیان به مذهب تشیّع است (آن پذیرفتن اسلام و روح واقعی آن و نپذیرفتن فرهنگ و تمدن عربی، یعنی آنچه که فردوسی شاعر ملی و شیعی ایرانی علی‌رغم مذمّت اعراب و رنج بردن برای احیای زبان فارسی، افتخار می‌کند که «خاک پی حیدر» است یا همان چیزی که ملک‌الشعرای بهار در عصر معاصر می‌گوید:
گرچه عرب زد به حرامی به ما
داد یکی دین‌ گرامی به ما


ابوالحسن زید بیهقی در قرن پنجم هجری که خود یک مسلمان است می‌گوید: اسودبن کلثوم العدوی (در سال ۳۰ هجری) را عامربن کریز به ناحیت بیهق فرستاد پس اسود در بیهق کشته آمد و نایب او جنگ کرد و عاقبت اهل بیهق صلح کردند (به اسلام ایمان آورند) و پیش ازاین به دو سال ملک عجم یزدجرد بن شهریار آخر ملوک العجم به بیهق آمده بود و بر سر روستا خیمه زده بود و دهقان بیهق پیش او رفت یزدجرد او را خلعت داد و یزدجرد به صورت زیبا بود و جوانی بود گندم‌گون و پیوسته ابرو و جعد موی و شیرین لب و دندان، لطیف سخن و با مهارت که هر که او را دیدی از وی هیبت ملوک بر وی افتادی و او نسیب‌ترین ملوک عجم بود . (ابوالحسن زید بیهقی: ۲۶)

آیا این وصف بیهقی نزدیک به برداشت فردوسی و ملک الشعرا نیست؟

آنچه که در این بخش بیان شد عمدتاً زمینه‌ای برای شکل‌گیری قیام سربداران در قرن هشتم هجری قمری گردید.

ظهور سربداران
از قرن دوم هجری تا قرن هشتم که آغاز نهضت سربداران است بالغ بر شش قرن طول کشید. آن شرایطی که قبلاً ذکر گردید از جمله ورود سادات علوی به سبزوار، گرایشات ایرانی‌گری سبزواری‌ها، کرسی درس دانشمندان شیعی مذهبی نظیر طبرسی و …. خود زمینه قیام سربداران را فراهم نمود.

نهضت سربداران در آغاز یک شورش ایلی و قدرت‌طلبانه نبود بلکه کاملاً پشتوانه تئوریک و ایدئولوژیک داشت.
دو سال قبل از آن که در روز ۱۲ شعبان سال ۷۳۷ هـ . ق حسن و حسین حمزه در باشتین سبزوار گفتند که ما سربدار می‌دهیم و تن بدین فضیحت نمی‌دهیم و آنگاه تیغ برکشیدند و ایلچیان را کشتند و خود را سربدار نامیدند (حسن بیگی، ۱۳۶۳: ۴۳۰) زمینه تئوریک این قیام توسط شیخ خلیفه مازندرانی در سبزوار آماده شده بود.

دکتر شریعتی در این مقوله می‌گوید:

در این هنگامه است که واعظی سلمان‌وار در جستجوی حقیقت برمی‌خیزد و از همه مدعیان زمان سراغ می‌گیرد . نخست نزد «بالوی» زاهد می‌رود تا راه نجات را در مکتب پارسایی و آزادی او بیابد زهد را سکوت در برابر ظالم می‌بیند . از او به نفرت می‌گریزد و نزد «رکن‌الدین علاءالدوله» به سمنان می‌رود که آوازه معرفت و پیشوایی طریقت او در تصوّف همه جا پیچیده بود. تصوّف را نیز چون زهد مذهب فرار از واقعیت‌ها و مسئولیت‌ها و پشت کردن به سرنوشت خلق و نادیده گرفتن ستم‌ها و قساوت‌‌ها می‌یابد و از او نیز به نفرت می‌گریزد و به خدمت شیخ الاسلام امام غیاث‌الدین هبه‌الله حموی به بحرآباد جوین می‌رود تا نزد او احکام شرع مبین و فقه مذاهب اهل سنت را فراگیرد و به چشمه اصلی حقیقت راه یابد . فقیه را می‌بیند که هزار مسأله در آداب بیت‌الخلاء طرح و کشف می‌کند. امّا سرنوشت شوم ملتی برایش مسأله‌یی نیست و سرانجام او در جامه یک درویش ساده تنها و غریب به سبزوار می‌آید و در مسجد جامع شهر خانه می‌کند و به وعظ می‌پردازد. واعظی که در برابر آنچه که مردم را به جور و جهل تمکین داده است سر شورش دارد شورشی که پشتش یک ایمان، یک مکتب و یک تاریخ سرخ نهضت است . تشیّع.

توده‌های مردم اندک اندک آگاه می‌شوند راه می‌یابند و در نتیجه یک قدرت تهدیدکننده را به وجود می‌آورند ملاهای رسمی کار همیشگی خود آغاز می‌کنند و سپس فتوا و درآخر ذبح شرعی.
به حاکم مغول نوشتند که او از مذهب حقًه اهل سنت و جماعت منحرف است و هرچند می‌کوشند تنبیه نمی‌شود و در مسجد تبلیغ دنیا می‌کند رافضیان را نشر می‌دهد او «مهدورالدّم» است و بر سلطان سعید است که این مصیت را از زمین بردارد … تا سرانجام سحرگاهان که مردم مشتاق وی همچون همیشه به سراغش می‌روند او را در مسجد کشته می‌یابند. پس ازاو بی‌درنگ شاگرد وی شیخ حسن جوری کارش را ادامه می‌دهد . وی اعلام تشیّع می‌کند سازمان می‌دهد و مبارزه را مخفی می‌سازد و خود در شهرها می‌گردد و همه جا بذر آگاهی و انقلاب بر مبنای تشیّع می‌پاشد … اکنون یک جرقه برای انفجار کافی است (شریعتی، ۱۳۵۱: ۲۲ ـ ۲۶)

پتروشفسکی در این زمینه می‌گوید:
شیخ خلیفه پس از چندی وارد سبزوارشد و در مسجد جامع آن شهر منزل کرد. شهرسبزوار و ناحیه بیهق واقع در مغرب نیشابور که برای این تبلیغات برگزیده شده بود بهترین و مناسب‌ترین محل بود. روستائیان اطراف سبزوار و طبقات پایین مردم شهری از شیعیان متعصب و بالنتیجه مخالف قدرت موجود بودند. سبزوار یکی از کانون‌های اصلی تشیّع در ایران و در عین حال یکی از مراکز سنت‌های وطن‌پرستی کشور بود. (پتروشفسکی، ۱۳۵۱: ۳۵ و ۳۶)

محدوده جغرافیایی نهضت سربداران

باز شریعتی در این مقوله می‌گوید: سبزوار مرکز قدرت می‌شود و همچون آتشی که در هیزم خشک افتد انقلاب شیعیان سربدار که شمشیر مردان روستایی و قهرمانان توده را داشت و اندیشه شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری علمای آگاه و حق‌پرست و آگاه‌کننده را، سراسر خراسان و شمال ایران را فرا می‌گیرد و شعله‌هایش به جنوب نیز می‌رود و نخستین بار نهضتی انقلابی بر بنیاد تشیّع علوی علیه سلطه خارجی و استثمار داخلی و قدرت فئودال‌ها و سرمایه‌داران بزرگ و برای نجات ملت اسیر و توده‌های محروم و با شعار عدالت و فرهنگ شهادت و به رهبری دهقانان هفتصد سال پیش از این بر پا می‌شود و پیروز می‌گردد. (شریعتی، ۱۳۵۱: ۲۹)

شهرستانی به نقل از پتروشفسکی می‌گوید: سربداران کوشیدند تا قدرت خود را در سراسر خراسان بسط دهند. شیخ حسن و مسعود ناچار می‌بایست خواست‌های عام را برآورند و با بزرگترین امیر فئودال خراسان فخرالدین حسین کرت ملک هرات وارد جنگ شوند وی در آن روزگار مستقل بود و یار و متحد توغای تیمور خان مغول بود. (شهرستانی، ۱۳۷۸: ۴۵)
وی در جای دیگری از قول پتروشفسکی می‌گوید: سربداران پس از این پیروزی به فکر توسعه قلمرو خویش و انتقال ایدئولوژی انقلابی خود به سایر بلاد خراسان افتادند. (همان: ۴۳)

شیخ حسن جوری با جمعی از مریدان و شاگردانش به منظور تبلیغ و ترویج عقاید مذهبی و سیاسی خود به مسافرت‌های زیادی پرداخت او نه تنها در سبزوار بلکه درشهرها و ولایات دیگر از جمله نیشابور، توس، مشهد، خبوشان، ابیورد، بلخ، ترمذ، هرات، قهستان، کرمان و دستجردان درعراق عجم و بسیار جاهای دیگر سفر کرد. (همان: ۲۱)

نهضت سربداران به منطقه خراسان محدود نشده است در کرمان، مازنداران و سمرقندو نقاط دیگر نیز تحت همین نام یا نام‌های مشابه و با همین گونه اهداف ملی و ضد ستم قیام‌های صورت گرفته است.(همان: ۱۰۵)

پتروشفسکی نوشته است که: در قرن چهاردهم میلادی و قرن هشتم هجری قمری ـ خروج سربداران خراسان از لحاظ وسعت بزرگترین و از نظر تاریخی مهم‌ترین نهضت آزادی خاورمیانه بود و بلاتردید تأثیر حتمی در جنبش‌های دیگر (که از لحاظ اجتماعی شرکت‌کنندگان و هدف‌های سیاسی همانند آن بودند) داشته است. (همان: ۲۷)

امین‌زاده حدود وسعت دولت سربداران را شامل جاجرم، جرجان (گرگان)، واسفان، سمنان، اسفراین، بیارجمند و بسطام می‌داند و به قول مرعشی بلاد خراسان از حدود جام و باخرز تا حدود مازندران او را (امیرمسعود سربداری) مسلّم شد. (امین‌زاده، ۱۳۸۴: ۲۱)

طبق نوشته مجمل فصیحی: استرآباد و شاسفان، بسطام، دامغان و سمنان حوار طابران به تصرف سربداران درآمد. (فصیحی، ۸۵)
به طور کلی می‌توان نتیجه گرفت که محدود حکومتی دولت سربداران قسمت اعظم استان های خراسان رضوی، سمنان و گلستان و بخش‌هایی از استان‌های خراسان شمالی و یزد فعلی را در بر می‌گرفت.

نقشه شماره ۱ ـ محدوده متصرفات سربداران


اما نهضت سربداران از آنجا که یک قیام ایدئولوژیکی و ملی و فکری بود حیطه پرتوافکنی بسیار بیشستری را در طول تاریخ فرا گرفت و اسباب تحریک قیام‌هایی با همین عنوان علیه حکام جور و ستم در مناطق مختلف دیگر کشور که در گستره رسمی دولت سربداران نبودند ، نیز گردید.

از جمله سربداران کرمان که در سال ۷۷۵ هجری قمری به رهبری پهلوان اسد ا‌بن طوغان شاه علیه شاه شجاع کرمانی و فئودال‌های حاکم شوریدند و جمعی از فئودال‌های بزرگ محلی را اعدام کردند. و این قیام دهقانی از سوی خواجه نجم‌الدین علی مؤید آخرین امیر سربداران در سبزوار حمایت شده و وی گروهی از سربازان خود را به یاری پهلوان اسد فرستاد. (حسن بیگی، ۱۳۶۳: ۷۶)

هم‌چنین قیامی تحت عنوان سربداران سمرقند به رهبری مشترک مولانازاده سمرقندی و مولانا خرک بخاری و ابوبکری کلوی نداف با مشارکت عیاران و دلاوران شهر سمرقند در برابر امیر تیمور گورگانی و برای جلوگیری از تصرف شهرمذکور توسط وی صورت گرفت. (همان: ۱۷۷)

در هنگام فرمانروایی خواجه شمس‌الدین علی(ششمین حاکم سربدار) سیدعزالدین سوغندی یکی از شاگردهای شیخ حسن جوری (که دولشتاه وی را جانشین شیخ حسن جوری ذکر کرده) به دلیل نفوذ فوق‌العاده‌اش در میان جناح تندرو سربداران مورد غضب قرار گرفت و اجباراً به مازندران مهاجرت کرد پس از فوت وی پسرش سیّد قوام‌الدین سوغندی جانشین پدر شد و راه پدر را که در نهایت راه شیخ حسن جوری و تداوم راه شیخ خلیفه مازندرانی بود در پیش گرفت و علیه حکومت کیا افراسیاب تظاهرات مساوات خواهی را تشویق کرد و نهایتاً این قیام به تأسیس دولت صوفیان و سادات مرعشی در مازندران منجر شد که تا سال ۱۰۰۶ هجری قمری ادامه یافت.

نقشه شماره ۲ ـ محدوده تأثیرگذاری نهضت سربداران

 

به علاوه نهضت سربداران درعرصه تاریخی نیز خود موجبات نهضت‌ها و نظام‌های دیگری شیعی و ملی را در کشور فراهم کرد. همان‌گونه که بیان شد نهضت سربداران که ابتدا با تعالیم شیخ خلیفه مازندرانی در سبزوار آغاز شد و با رهبری فکری و عقیدتی شیخ حسن جوری ادامه یافت از طریق درویش و قطب دیگری به نام سیّدعزالدین سوقندی و پسرش سیّد نظام‌الدین سوقندی جرقه ایجاد سلسله‌‌های صوفیان و سادات مرعشی مازندران را مشغول نمود و سپس این اندیشه به آ‌ل‌کیا شیعی مذهب در گیلان رسید و شاه اسماعیل صفوی بنیان‌گذار سلسله صفوی پس از رهایی از قلعه اصطخر از پنج سالگی تا سیزده سالگی در گیلان نزد آل‌کیا زندگی می‌کرد و از تعالیم آنان بهره‌مند شد تا سرانجام قیام خود را از اردبیل آغاز نمود .(امین‌زاده، ۲۹۷ با تلخیص)

بنابراین نهضت مذهبی و ملی سربداران علاوه بر اینکه جغرافیای سیاسی کشور را متحول نمود در طول تاریخ نیز گستردگی و عمق بسیار بیشتری یافت.

سرانجام سربداران

دکتر محمد معین در بخش اعلام فرهنگ خود جلد پنجم و در صفحه ۷۴۵ تعداد امرای سربداری را دوازده نفر قید نموده است که به گمان وی هیچ یک بیش از ۶ سال سلطنت نکردند و شاخص‌ترین آنها: عبدالرزاق باشتنی، وجیه‌الدین مسعود، خواجه شمس‌الدین علی و خواجه یحیی کرابی و نهایتاً آخرین امیر سربداری خواجه علی مؤید می‌باشد.

آغاز تشکیل دولت سربداران به سال ۷۳۷ هـ . ق برمی‌گردد و انجام آن سال ۷۸۳ می‌باشد یعنی طول حکومت سربداران ۴۶ سال بوده است. اما نقطه انتهای دولت سربداران سبزوار را حمله تیمور گورگانی در سال ۷۸۵ و قیام مردم سبزوار به رهبری شیخ داود سبزواری و سپس قتل عام وحشیانه تیمور ازبک می‌دانند.

دولت سربداران شیعه هم همانند نظام‌های سیاسی دیگر گرفتار آفات مختلفی شد. آنان نیز علی‌رغم ادعای دیانت در هما جا نتوانستند راه صواب پیش گیرند و لذا سرنوشت محتوم سایر سلسله‌های سیاسی را یافتند. لیکن نهضت شیعی و ملی و ضدبیگانه و عدالت‌طلب سربداران با پایان سربداران خاتمه نیافت . پتروشفسکی از قول معین‌الدین محمد اسفزاری که نوشتن کتاب خود را در سال ۸۷۵ هـ . ق (یعنی یک قرن پس از غروب سربداران) به پایان رسانده است می‌نویسد:

مریدان شیخ حسن جوری که ایشان را درویشان می‌گویند حالا نیز هستند. (شهرستانی، ۱۳۷۸: ۱۰۴ و ۱۰۵)

و بنابراین همان‌گونه که بیان شد حداقل ردپای این نهضت را تا زمان صوفیان مازندران می‌توان یافت.

به‌طورکلی سربداران تواتستند به دلائل ذیل یک جریان سیاسی متفاوت در تاریخ پایه‌گذاری نمایند.
۱ ـ نهضت سربداران و پایه‌گذاران سربداران از طبقات عادی و پیشه‌وران شهری و کشاورز روستایی بودند و از جمله معدود حکومت‌های ایرانی است که تبار ایلی ندارد.
۲ ـ این نهضت از جمله نهضت‌هایی است که براساس یک مکتب فکری و عقیدتی که آن هم تشیّع است ایجاد شده است. سربداران از محمدبن مکی معروف به شهید اول از علمای شیعه مذهب جبل عامل لبنان دعوت کردند که به خراسان بیاید. ابن‌مکی به دلایلی نتوانست این دعوت را بپذیرد اما کتاب خود معروف به اللمعه الدمشقیه که در فقه امامیه نوشته شده بود را برای خواجه علی مؤید فرستاد تا وی طبق فتاوی این کتاب عمل نماید و به قولی این کتاب قانون اساسی سربداران شد.
۳ ـ سربداران توانستند ارزش‌هایی را که بیش‌تر ریشه در مکتب تشیّع داشت در گستره وسیعی از شرق کشور بگسترانند و حاکم نمایند. ابن‌بطوطه که خود سنی‌ مذهب است و ملوک آل‌کرت هرات را که دشمنی ایدئولوژیک و شاید هم نژادی با سربداران داشتند شدیداً مورد تأیید قرار می‌دهد. و سربداران را رافضی و نا مسلمان می‌داند در عین حال به برخی از این ارزش‌ها ناگزیر به اعتراف می‌شود. وی می‌گوید: بردگان از آنها (سربداران) حمایت می‌کردند و صفوف لشکر آنها را پر می‌کردند و این بردگان بی‌تربیت از پیش صاحبان خود می‌گریختند و به جمع سربداران می‌پیوستند و هر غلامی که پیش آنان می‌آمد صاحب اسب و خواسته (ثروت) می‌شد و اگر شجاعتی از خود نشان می‌داد به فرماندهی دسته‌ای منصوب می‌گردید. (شهرستانی، ۱۳۷۵: ۵۰)
وی در جای دیگری می‌گوید: حسن (منظور شیخ حسن جوری) سربداران را به عدل و داد توصیه می‌کرد این عدالت چنان در قلمرو آنان رونق گرفت که سکه‌های طلا و نقره در اردوگا‌ه‌شان روی خاک می‌ریخت و تا صاحب آن پیدا نمی‌شد کسی به سوی آن دست دراز نمی‌کرد.(همان: ۵۱)
۴ ـ سربداران تواستند جغرافیای سیاسی حداقل شمال شرق کشور را بر مبنای ارزش‌های مکتب تشیّع تغییر دهند. و شاید اگر آن نبرد سرنوشت‌ساز در زاوه و در سال ۷۴۳ با ملوک آن کرت هرات که همداستان توغای تیمور حاکم مغول بودند به شکست سربداران نمی‌انجامید امروز شاهد ژئوپلتیک دیگری در محدوده غرب افغانستان بودیم. از نتایج این نبرد حفظ برتری مغول‌ها در شرق خراسان در مقابل فارس‌ها و کاسته شدن نفوذ و گسترش مذهب تشیّع در این منطقه بود.
۵ ـ هرچند دعوای قدرت درمیان سربداران منجر به کودتاهای مکرر و قتل‌های امرای قبلی می‌گردید و لیکن با نگاهی به اسامی ملوک سربداری در می‌یابیم که حکومت موروثی در میان آنان یا وجود ندارد و یا خیلی کم رنگ است و در واقع انتخاب امرای سربداری به گونه‌ای نیاز به اجماع نظر نخبگان اعم از جناح نظامیان و یا آرمان‌گرایان داشته است.
۶ ـ همانگونه که درخلال مباحث بیان شد نگارنده به جد اعتقاد دارد که قیام سربداران علاوه بر وجه دینی آن دارای بعد ملی و وطنی قوی است هرچند برخی از محققان از جمله پطروشفسکی برای این قیام بعد ضدفئودالسیم‌نیزقائل‌می‌باشندکه‌اگر چنین نباشد به‌طور قطع یک نهضت عدالت‌طلبانه نیز بوده است.

 


نتیجه‌گیری

از آنچه بیان شد می‌توان نتیجه گرفت سبزوار به عنوان یک کانون سیاسی فعال در شرق کشور و یکی از چهار شهر اولیه شیعه‌نشین کشور موفق به تبدیل ایده‌های دینی خود به نهضت و نظام شد و پس از سربداران نیز همچنان یکی از کانون‌های عمده ایرانی‌گری و شیعه‌گری در کشور باقی ماند.

یعنی آن سبزواری که دارای پتانسیل ایران دوستی قوی بود با پذیرفتن تشیّع راه خود را از حکومت‌های رسمی اسلامی عربی آن زمان یعنی خلفای اموی و عباس جدا کرد. شیخ طبرسی صاحب تفسیر مجمع‌البیان به این شهر کوچید و سال‌های متمادی در این ولایت به تدریس و تربیت شاگرد پرداخت. اینها زمینه‌ای شد برای آن‌که شیخ خلیفه مازندرانی در قرن هشتم هجری یعنی حداقل ۶ قرن پس از آغاز شیعه‌گری سبزواری‌ها این کانون سیاسی را برای پراکندن اندیشه‌های خویش مناسب تشخیص دهد و یک مکتب تشیّع انقلابی و اعتراضی در این جا بنیان نهد و سربداران نتیجه همین آمادگی‌های ذهنی بود که او ایجاد کرد بود . و پس از غروب حکومت سربداران اندیشه مکتب سیاسی تشیّع در قالب نهضت‌های دیگری در سایر نقاط کشور خود را نشان داد.

و همین سوابق بود که حاج ملاهادی سبزواری معروف به فیلسوف شرق در عصر قاجار از حوزه مشهد که او را برای تدریس فلسفه بر نمی‌تابیدند به زادگاه خود رجعت داد و آن مکتب شیخ طبرسی، شیخ خلیفه مازندرانی، شیخ حسن جوری این بار تبدیل به مکتب فلسفی حکیم سبزواری گردید و در این مکتب و در این شهر شاگردان بزرگی همچون آخوند خراسانی از رهبران انقلاب مشروطیت تربیت شدند و بعد در عصر معاصر طوفان فکری دیگری از این کانون پای به عرصه جهان گذاشت که شهرت وی دیگر در محدوده مرزهای ایران نماند و او معلم انقلاب نام گرفت و بنیان‌های فکری وی (دکتر شریعتی) همین مکتب اعتراض تشیّع بود به گواهی آثار آن بزرگوار. و این کانون سیاسی همچنان زاینده انشاءا… باقی خواهد ماند.


پیشنهادات

1ـ به‌طور کلی نگارنده اعتقاد دارد می‌باید نقشه هسته‌ها و کانون‌های فرهنگی و سیاسی کشورتهیه و این کانون‌ها مورد مطالعه عمیق قرار گیرند.
۲ ـ با توجه به اینکه سال هجری قمری جاری ششصد و نود و هشتمین سال آغاز قیام سربداران است [این مقاله در سال 1435هجری قمری برابر با 1393 شمسی نوشته شده است] پیشنهاد می‌شود دانشگاه حکیم سبزواری با همکاری مؤسسات پژوهشی دیگر کشور برگزاری همایش «بازشناسی قیام سربداران» را به مناسبت هفتصدمین سالگرد آغاز این قیام از هم اکنون پیگیری نماید.
۳ ـ این کانون سیاسی سبزوار مظروفی است که متأسفانه اکنون ظرف در خور اداری و سیاسی برای آن ایجاد نشده است و به نظر می‌رسد شکوفا شدن هرچه بیشتر این منطقه در گروه ارتقاء سطح تشکیلات اداری از صورت فعلی است. اگر سبزوار با توجه به موارد مطروحه در این مقاله حقی بر گردن جغرافیای سیاسی ملی امروز ما دارد یکی از راه‌های تقدیر همین ارتقاء سیاسی است.


و نهایتاً مقاله را با شعر زیبای ملک‌الشعرای بهار به پایان می‌برم.
سرور احرار ایرانند آل‌ سربدار
کز فشار ظلم، آشفتند اندر سبزوار


منابع و مآخذ
۱٫ ابوالحسن علی‌بن زید بیهقی مشهور به ابن فندق، تاریخ بیهق؛ با تصحیح و تعلیقات احمد بهمن‌یار، انتشارات کتابفروشی فروغی، تهران.
۲٫ امین‌زاده، علی، جنش‌های شیعی در تاریخ ایران، با نگاهی ویژه به سربداران، چاپ اول، ۱۳۸۴، انتشارات امیدمهر، سبزوار
۳٫ بارتولد، ولادیمیروویچ، تذکره جغرافیایی تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردارور ، چاپ سوم، ۱۳۷۲، انتشارات توس، مشهد.
۴٫ بیهقی، محمود: سبزوار شهر دیرینه‌های پایدار، ۱۳۷۰، انتشارات کتابستان مشهد.
۵٫ بیهقی، محمود: سبزوار شهردانشوران نامدار، ۱۳۷۶، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار.
۶٫ پتروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات پیام، چاپ چهارم، تهران ۱۳۵۱٫
۷٫ حافظ‌نیا، محمدرضا، جغرافیای سیاسی ایران، انتشارات سمت.
۸٫ حسن بیگی، محمدرضا، سربداران، ۱۳۶۳، مؤسسه انتشارات تلاش تبریز.
۹٫ خداجویان، محمدکاظم، تاریخ تشیّع، ۱۳۷۶، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد.
۱۰٫ زرکوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت، ۱۳۵۶، انتشارات شرکت افست ، سهامی عام، چاپخانه ۲۵ شهریور ، تهران.
۱۱٫ شریعتی، علی، تشیّع سرخ، ۱۳۵۱، جزوه تکثیر شده.
۱۲٫ شهرستانی، سیدمحمدعلی، تاریخ سربداران خراسان و مازندران، انتشارات سمت، ۱۳۷۸، انتشارات سکه، تهران.
۱۳٫ عبدا… فیاض، تشیّع پیدایش و گسترش، ترجمه سیدجواد خاتمی، ۱۳۸۲، انتشارات ابن‌یمین سبزوار.
۱۴٫ لسترنج گی، جغرافیایی تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ترجمه محمد عرفان، ۱۳۷۷، انتشارات شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
۱۵٫ مولوی، جلال‌الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد نیکلسون، چاپ هفتم، ۱۳۸۴، انتشارات پیمان، تهران.
۱۶٫ میرخواند، میرخاونده شاه، روضه الصفا، جلد ۴ ، به تصحیح دکتر مشکور، تهران، کتابفروشی خیام، ۱۳۳۸ .

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما