کوی گلستان، خسته از بی مهری ها و غفلت ها(1)

الهام شبانی مقدم / مجله اینترنتی اسرارنامه 

عکس: زهرا امیری

قسمت اول

در چهار راه بیهق کمی پایین تر، محله ای واقع شده که مردم، آن را به کوی گلستان می شناسند، محله ای که فقط نامش گلستان است اما در ظاهرجز ساختمان هایی فرسوده و بعضا مخروبه چیزی در آن دیده نمی شود؛ محله ای که سالهاست رنگ آبادانی را به خود ندیده و اگر اقدامی هم انجام شده بسیار محدود و تا حدی روبنایی بوده است.

این کوی یک چهره قدیمی از شهر سبزوار نیست بلکه تلفیقی از معماری گذشتگان به ویژه معماری شبه قاره هند است که ساکنان آن با حفظ آداب و رسوم خود فضای فرهنگی و اجتماعی خاصی را در این محله حاکم کرده اند. روابط اجتماعی تنگاتنگ اهالی این کوی با همدیگر هنوز به قوت خود باقی است؛ بطوریکه در این محله 8 هکتاری غیر از اهالی کوی گلستان که عمدتاً باهم فامیل هستند غریبه ای در بین آنها زندگی نمی کند.

اهالی کوی با اینکه همبستگی و رابطه خوبی بین خود دارند اما در ارتباط اجتماعی با دیگر شهروندان، عکس العمل  نشان می دهند. این قوم خصوصا روی زنان و دختران خود حساسیت ویژه ای دارند و اجازه ازدواج دختران را با غیر خودی نمی دهند.

همانطور که گفتیم این محله از نا زیبایی هایی رنج می برد با اینکه در مرکز شهر سبزوار قرار دارد اما شبیه به روستایی قدیمی است که آثار توسعه شهری را به خود ندیده، مصالح خانه ها هنوز از خشت و گل است و فرسودگی بلای جان اکثر بناهای این محله شده است و به نوعی خطر در کمین محله گلستان است.

کوی گلستان نسبت به ساخت دیگر مناطق شهر سبزوار در عمق قرار دارد و شاید یکی از دلایل مهجوریت این محله قدیمی همین باشد جایی که از قدیم محل فروش ابراز آلات کشاورزی و صنایع دستی مرتبط بوده است. در کوی گلستان تعداد 300 خراط  و 7  آهنگر فعال هستند که تولیدات آنها علاوه بر شهر سبزوار به دیگر نقاط کشور ارسال می شود به خصوص مصنوعات چوبی که حاصل کار فعالان صنعت خراطی محله است.

از شمال میدان اسرار ورودی مناسبی برای رسیدن به این محله وجود دارد مسیری که اکثر اوقات درگیر ترافیک خودروهای باریست که برای جابه جایی تولیدات، به محله آمده اند.

نخستین چیزی که در قاب نگاهم قرار می گیرد فضای سبز کوچکی است که نام پارک محله را با خود یدک می کشد، به یاد دارم که در شش سال قبل که برای اولین بار وارد محله گلستان شدم این پارک پاتوقی برای نشستن پیرمردان و بازی بچه های محله گلستان بود اما هم اکنون چیزی که  می بینم تخریب تنها پارک محله و قرار گرفتن  دکل مخابرات به جای فضای سبز و گل و گیاه است.

بعد از ظهر است صدای هیاهوی بچه ها در داخل کوی شنیده می شود زنان در ورودی خانه های خود در جمع های 4 الی 6 نفره  نشسته و گرم صحبت هستند به محض وارد شدن ما به داخل کوی که به دید آنها غریبه  به نظر می رسیم چیزی زیر لب زمزمه می کنند برخی از آنها ناراحتی خود را با بکار بردن الفاظ رکیک  نشان می دهند و بعضی نیز با لبخند سلام می دهند و با گرفتن صورت خود با چادر از ما می گذرند تا در قاب دوربین قرار نگیرند.

صدای پتک آهن و دستگاه های برش و جوشکاری در راسته این محله نشان دهنده فعالیت آهنگر هاست.

از  کوچه پس کوچه های تنگ و تاریک محله گلستان می گذرم، هر چه جلوتر می روم، اوضاع محله بد تر می شود هر آن فکر می کنی که امکان ریزش خانه ها وجود دارد، بافت به شدت فرسوده است، جاری بودن فاضلاب در برخی کوچه ها بوی نامطبوعی را در فضا ایجاد کرده است  گویا سیستم جمع آوری فاضلاب هنوز به محله نرسیده یا اگر هم رسیده نواقصی دارد که این چنین وضعی را ایجاد کرده است.

در انتهای کوچه ای باریک، پیرزنی با زحمت فراوان دبه ای سنگین از آب  به دست دارد نزدیک می شوم از او می خواهم تا کمک حالش باشم از شدت خستگی روی پله ای که با خشت و گل ساخته شده می نشیند، "فاطمه خانم" 70 سال سن دارد، او گلایه مند از بی مهری های مسئولان این شهر است که بر طایفه گلستانی ها روا داشته اند، او می گوید: هیچ کس به داد اهالی محله گلستان نمی رسد، ما فراموش شدگان این شهر هستیم.

منزل  این بانوی سالخورده خلاصه می شود در  یک اتاق 12 متری. که در بالای یک واحد دو طبقه بدون امکانات آب و گاز قرار گرفته ظاهر این خانه بهم ریخته و در یک کلام آوار است و فکر اینکه کسی در ان زندگی می کند به ذهن نمی رسد ، این خانه زیر زمین مخروبه ای دارد که امکان وارد شدن به آن نیست، ما در نقطه ای از کوی گلستان قرار داریم که حوادثی چون آتش سوزی و فرو رفتن زمین را به خود  دیده که متاسفانه یک خانم سالخورده چند سال قبل در آتش می سوزد و چندین  کودک و نوجوان نیز بر اثر افتادن در چاه فاضلاب آسیب می بینند.

در خانه این ساکن کوی گلستان چندین اتاق دیده می شود که به هر کدام قفلی زده شده است، او می گوید این اتاق ها از آن پسرانم است  اما چون شرایط خوبی برای زندگی نداشتند و از طرفی کسب و کارشان نمی چرخید از کوی گلستان مهاجرت کرده اند.

 "فاطمه خانم" با اینکه زندگیش سخت می گذرد اما خنده از گوشه لبش نمی افتد و با اینکه سن و سالی از او گذشته، اما ترکیب رنگی که لباس هایش دارد فوق العاده است، لباس پولکی نارنجی رنگ به همراه شال آبی، خنده ای به لب می زند و می گوید زنان محله گلستان زیبایی و خوش پوشی برایشان اهمیت دارد؛ ما لباس مشکی را فقط در زمان عزاداری می پوشیم و پوشیدن غیر آن را بد می دانیم.

 "حسن درودیان" یکی دیگر از اهالی کوی گلستان است و در دخمه ای کوچک خراطی می کند او با ابراز گلایه از بی توجهی مسئولان نسبت به وضعیت این محله گفت: ده سال است که قول بهسازی محله گلستان را داده اند اما به یک مورد آن عمل نکرده اند فقط زمان انتخابات که می شود بچه با معرفت گلستان و آدم حسابی می شویم همین که انتخابات تمام می شود گلستانی ها هم فراموش می شوند.

او می گوید؛ اهالی این کوی همچنان که از اسمشان مشخص است غربت یعنی غریب هستند، با اینکه ما جزء اولین ساکنان شهر سبزوار هستیم و در شناسنامه اهالی این کوی حوزه یک سبزوار ثبت شده اما از ما به عنوان غربت یاد می کنند، وضعیت زندگی ما گلستانی ها را ببینید در مرکز شهر زندگی می کنیم اما انگار در روستای دور افتاده هستیم، ما به رفت و آمدهای بی نتیجه مسئولین این شهر عادت کرده ایم آنها هر چند وقت یکبارمی آیند و با قول هایشان اهالی را دلخوش می کنند و می روند اما در مجموع کاری انجام نمی دهند. به خدا  ما به غیر از خدا کسی نداریم به خاطر خدا به درد دل ما رسیدگی کنید.

دیگر ساکن این محله با ما هم کلام می شود ؛ می گوید: درست است که غربتیم اما انسان که هستیم و برای خود شخصیت داریم مدتی قبل برای گواهینامه رانندگی ثبت نام کردم افسر می گوید شما غربت ها گواهینامه چه میخواهید، حرف رکیک می زنند شخصیت ما را تحقیر می کنند.

فرد دیگری که خود را اصغر وحیدی معرفی کرد خانه ای 200 متری که  سقف آن فرو ریخته  است را نشان می دهد و می گوید از ترس ریزش خانه 5 سال قبل از محله خود  به چهل متری سوم مهاجرت کردم برای مرمت خانه ام تقاضای تسهیلات کردم اما دریافت وام بدون ضامن کارمند غیر ممکن است تعداد تحصیل کرده های کوی گلستان به تعداد انگشتان دست نمی رسد، بالاترین سطح سواد در بین این جمعیت 4 هزار نفری  دیپلم است آنوقت کارمند از کجا بیاوریم. مجبوریم یا در همین شرایط در این خانه های فرسوده زندگی کنیم و یا اگر کار و کاسبی بچرخد خانه ای خارج از محدوده گلستان اجاره کنیم.

او  در حالیکه کیسه های چوب را از مغازه اش به بیرون انتقال می دهد با عصبانیت می گوید: مسئولین پر مدعای این شهر این محله را فقط برای عکس یادگاری و سلفی های خود می خواهند. اگر واقعاً دلشان به حال اوضاع زندگی ما می سوزد فقط برای یک ساعت  بیایند و زندگی کردن را در خانه های ما تجربه کنند تا وحشت را از نزدیک درک کنند.

او  با اشاره به خانه ای که آثار آتش سوزی بر در و دیوار آن دیده می شد، گفت: دو سال قبل در این خانه خانمی  70 ساله در آتش سوخت و هیچ کس نتوانست برای نجاتش کاری انجام دهد در حالیکه نماینده اهالی قبل از وقوع این حادثه  پیگیر نصب دو شیر آب فشار قوی از آتش نشانی شده بود که به نتیجه نرسید.

آقای شنوایی آهنگر این محله که تولید انواع ابزار آلات کشاورزی را دارد ادامه می دهد، نیز گفت: سالهاست در این محله آهنگری می کنم این شغل از اجدادم  به من رسیده است  اکثر کسانی که به این محله می آیند کشاورز هستند که سفارش ساخت وسیله  دارند، این محله فاقد پارک و سرویس بهداشتی است. ما مکانی برای استراحت مراجعین خود نداریم. شهرداری تنها فضای سبز موجود محله گلستان را برای دکل به  مخابرات اجاره داده است. همچنین برای کودکان و نوجوانان محله هیچ مکان تفریحی و ورزشی وجود ندارد و کودکان معمولا در کوچه ها سرگردان هستند.

وی گفت: در کنار محله گلستان بازار سرپوشیده قرار دارد که با یک خیابان این دو بازار از هم جدا شده در آن بازار هزاران نفر در حال رفت وآمد هستند و کسب و کار رونق دارد اما در بازار کوی گلستان غیر از اهالی کسی نیست و از خلوتی به بازار ارواح شباهت دارد، عدم رسیدگی مسئولین به محله گلستان سبب شده تا شهروندان سبزواری از ما فاصله بگیرند بازاری که مشتری نداشته باشد عملا بی رونق است. اهالی کوی گلستان با اینکه افراد فعالی هستند و تولیدات خوبی دارند اما چون بازار فروش ندارند وضعیت معیشتیشان ضعیف است.

شنوایی گفت: به وضعیت کوچه ها و خانه های این محله نگاه کنید شهرداری دو سال قبل  اقدام به آسفالت و سنگ فرش کردن بخشی از کوی گلستان کرد. کار خوب است درست انجام شود و به درد مردم بخورد آسفالت نیمه گرم را به زمین پهن کردند اما فقط یک ماه  دوام آورد و از بین رفت.

"علی ساجد نیا" شهروند دیگری در ادامه با ابراز گلایه از اینکه زمینه تحصیل برای کودکان کوی گلستان فراهم نیست گفت: بالاترین سطح سواد در بین گلستانی ها سیکل و دپیلم است. اکثر بچه ها آن هم به خاطر فرقی که مدیران مدارس بین ما و دانش آموزان دیگر می گذارند معمولا ترک تحصیل می کنند. می گویند فلان دانش آموز از غربت ها است به او اهمیت ندهید. زمانی که دانش آموز به حال خود رها شود و مورد توجه قرار نگیرد مشخص است که برای درس خواندن بی انگیزه می شود.

 بنده تنها نفری از بین جوانان 18 ساله این محله هستم که دیپلم دارم. سال گذشته در استخدامی  یکی از نهادهای نظامی پذیرفته شدم و برای مصاحبه به مشهد رفتم، همین که فهمیدند غربت و ساکن کوی گلستان  سبزوار هستم گفتند، معرف شما چه کسی است؟  من که معرف نداشتم پاسخ دادم معرفم امام رضا (ع) است. برگه را بدستم داد و گفت برو و معرفی نامه ات را با مهر و امضای امام رضا بگیر و بیاور تا ثبت نامت کنم. بی احترامی به این اندازه؟ و اینطور شد که به خاطر اینکه از اهالی محله گلستان هستم در استخدامی رد شدم همه دیدگاه منفی به  ما دارند وقتی این ناملایمات و کم لطفی ها  را می بینیم  ترجیح می دهیم همین شغل بی رونق پدرانمان را در همین کوی پیش بگیریم تا بیکار نمانیم.

بی مهری مسئولین به این محله در سالیان اخیر به حدی بوده که شهروندان سبزواری از این محله و ساکنینش می ترسند مگر اهالی گلستان چطور هستند باور کنید ما هم انسانیم چه کنیم در حقمان اجحاف می شود و نمی توانیم از خود دفاع کنیم.

در زمان بارندگی ها سیل به داخل محله می افتد و برخی از خانه های اهالی را خراب می کند همچنین در این فاصله ده روز برق محله قطع بود حتی یک نفر به داخل کوی نیامد و پیگیر کار اهالی نشد، تماس های اهالی برای وصل برق بی نتیجه ماند، اداره برق به بهانه اینکه زمین خیس است و امکان برق گرفتگی وجود دارد هیچ یک از نیروهای خود را برای حل مشکل به محله نفرستاد. درد، در محله گلستان زیاد است فقط می آیند می شنوند و می روند.

در زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندیداهای انتخاباتی برای سخنرانی به داخل کوی گلستان می آیند یکی از این نامزدها تاکنون به محله گلستان نیامده بود اما اطرافیان او  بگونه ای کوی گلستان را  برایش شرح داده بودند که اهالی را به یک چشم دیگر می نگریست و به محض ورود به حسینیه محله کفش های خود را به دستش گرفت و به داخل رفت این حرکت یعنی بی احترامی و بی اعتمادی به اهالی گلستان.

 در ادامه گزارش  آقای سیمایی که نماینده اهالی کوی گلستان است گلایه های اهالی را بیشتر توضیح داده و می گوید: از سال 86 پیگیر کار محله گلستان هستم و با مراجعه به تمام ادارات از آنها نامه برای رسیدگی به اوضاع کوی دریافت کرده ام. موردی که در این سال ها برای بنده و تمامی اهالی گلستان ثابت شد این است که وعده های مسئولین  فقط در حد حرف بود نه عمل، در جلسات مهمی که مسئولین کشوری و استانی به سبزوار می آیند پای هیچ یک از آنها را به محله گلستان باز نمی کنند. آقای فرماندار، آقای شهردار شما مسئولیت قبول کرده اید. وظیفه شما حل مشکلات مردم است و موظف هستید از تک تک نقاط شهر بازدید کنید. آیا محله ای که در قلب شهر قرار دارد و 4 هزار نفر جمعیت در آن زندگی می کنند باید در این وضعیت نا به سامان باشد؟.

 وی ادامه داد:  مسئولین دور محله گلستان را خط قرمز کشیده اند آنها منتظرند که زلزله ای رخ دهد و اهالی این محله زیر آوار دفن شوند. مگر اهالی گلستان شهروندان این شهر نیستند؟ بنا به گفته یکی از مهندسین شرکت «هفت شهر آریا»  تمام بافت کوی گلستان صدرصد  فرسوده است. بناهای موجود هیچ استقامتی ندارد سالانه بودجه های میلیاردی برای سبزوار تخصیص می یابد اما یک ریال آن در محله گلستان هزینه نمی شود. شهرداری برای ساخت مجسمه رستم و سهراب 200 میلیون تومان هزینه می کند اما حاضر نیست یک ریال برای کوی گلستان که مردم آن نفس می کشند خرج کند. بارها از شهردار خواسته ایم تا بازدیدی از محله گلستان داشته باشد اما او با نیش خند پاسخ می دهد که وضعیت محله گلستان به حدی اسفناک است که اگر کسی بخواهد وارد محله شما شود باید با اسب بیاید!

چند سال قبل در سفر آقای صلاحی استاندار سابق خراسان رضوی به سبزوار و بازدید او از محله گلستان اعلام کردند من برای شما مدیران شهری سبزوار ابراز تاسف می کنم که چنین گوهر نابی در مرکز شهر دارید و آن را تبدیل به بافت صد سال قبل کرده اید.

مسئولین برای توجیه بی توجهی های خود به محله گلستان، می گویند اهالی حاضر به مشارکت برای بازسازی محله خود نیستند. ولی بنده با تکذیب این حرف اعلام می کنم اهالی گلستان حاضر به مشارکت هستند. فقط مسئولین پیشنهادات خود را بدهند ما هم حاضر به فروش زمین های خود هستیم و هم حاضر به بازسازی بناها. برای دریافت تسهیلات، بانک ضامن کارمند می خواهد، در جمعیت 4 هزار نفری گلستان یک نفر کارمند وجود ندارد ارائه چنین تسهیلاتی عملا بی فایده است، از ما چیزی را بخواهند که در توان داشته باشیم. اهالی گلستان را در حد خود ببینند ما همه کاسب هستیم در قبال پرداخت تسهیلات از ما ضامن کاسب یا سند زمین بخواهند.

تا زمانی که محله گلستان به بازارچه متصل نشود و کسب و کار مردم این کوی رونق نگیرد اگر اینجا را از طلا هم بسازند بی فایده است. از بازار فعلی گلستان درآمدی حاصل نمی شود اگر بازارهای تهران و مشهد نباشد اهالی محله گلستان از گرسنگی می میمیرند. تولیدات کوچه گلستان را با یک دهم ارزش واقعی خود دیگر شهرها می خرند و به کشورهای عربی صادر می کنند ولی ما در سبزوار که خود تولید کننده هستیم قادر به دریافت مجوز برای صادارت تولیدات خود نیستیم و سنگ اندازی می کنند.

وضعیت نابه سامانی که این محله دارد سبب جدایی شهروندان سبزواری از اهالی گلستان شده است ما دست بیعت به سمت مسئولین دراز کرده ایم اما کسی نیست که دست ما را بگیرد اهالی گلستان نیز یکی پس از دیگری از محله مهاجرت می کنند. این بناها هم تخریب می شود مسئولین اهالی گلستان را برای این می خواهند که گردشگر بیاورند و محله و مردمش را ببیند و بروند. اگر محله گلستان برای سبزوار اهمیت دارد پس حمایت خود را واضح اعلام کنید. از سال 86 تفاهم نامه های زیادی برای محله گلستان به امضاء رسیده اما فقط روی کاغذ بوده و بس، عملا کاری برای محله گلستان انجام نشده است.

اهالی گلستان تقاضای اتصال بازار محله را به بازار سرپوش دارند این پیشنهاد در زمان آقای طالبی که شهردار بودند مطرح شد. وی اعلام کرد این یک طرح ناب است و باید در دستور کار قرار گیرد. اما مدتی بعد طالبی استعفاء داد و از شهرداری رفت، این طرح نیز بعد از او فراموش شد. حال در ملاقات هایی که با علی کوشکی شهردار فعلی سبزوار داشتیم هر بار که موضوع کوی گلستان مطرح می شود با حالت تمسخرآمیزی برخورد می کند.

مقام معظم رهبری دستور داده تا مسئولین  بافت های فرسوده را بازسازی کنند اما برای محله گلستان که 100 درصد بافت آن فرسوده و غیر قابل استفاده است و چندین سال است برای بازسازی و بهسازی در طرح محلات هدف نیز قرار گرفته، کاری انجام نشده است. انگار محله گلستان خاری در چشم برخی مسئولان سبزوار است و چون نمی خواهند کاری انجام دهند سنگ اندازی می کنند. 

بنده حاضرم برای کمک به اهالی محله، طرح اتصال کوی گلستان را به بازار سرپوش برعهده بگیرم. اجرای این طرح بدون حمایت شورای شهر و شهرداری امکانپذیر نیست. تعداد 30 مغازه در زیر گذر این خیابان اجرا می شود، آن طرف محله گلستان هزار نفر در رفت و آمد هستند اما بازار گلستان خلوت است و غیر اهالی کسی در آن نیست.

اگر کسب و کار اهالی گلستان درست شود خود اهالی مشارکت جدی در اتصال محله گلستان به بازار سرپوش خواهند داشت. مردم این محله وضعیت اقتصادی ضعیفی دارند در سال جاری 7 فقره طلاق در کوی گلستان  به خاطر اقتصاد بد سرپرستان خانواده رخ داده که گلستانی ها تاکنون چنین موضوعی را  در طایفه خود نداشته اند.

قسمت دوم این گزارش را در اینجا مطالعه کنید.

نظرت را بنویس
comments

سلام اما دقتت کرديد که مسئولان محترم چقدر تناقض گويي مي کنند. برزويي از امضاي طرحي براي کوي در دانشگاه حکيم مي گويد اما استاجي مي گويد اصلا چنين طرحي نداشتيم. مشکل کوي از 10 سال پيش همين مسائل و همين تناقض گويي ها و اختلافات حضرات ادارات و مسئولان دولتي است. و گرنه خود مردم کوي هيچ مشکلي ندارند. هر کس ساز خودش را مي زند و مسئوليت را به گردن ديگري مي اندازد. با همين پاس کاري ها 10 سال گذشته است و اينا مي خواهند طرح تهيه کنند.
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما