علیرضا کمری:

بخش هايي از «سرزمين خارج از نقشه» بايد در کتابهاي درسي بيايد/ اين کتاب نوعي «خاطرات دفاع مقدسي فرهنگي» است

 
 کتاب "سرزمين خارج از نقشه" طی مراسمی در تهران رونمايي شد. در آيين رونمايي از این کتاب که يکشنبه 18 آذر در محل انتشارات قدياني برگزار شد، عليرضا کمري، جواد محقق، حسين فتاحي و محمدحسين باقري حضور داشتند.عليرضا کمري محقق و پژوهشگر در سخناني گفت: بخش هايي از "سرزمين خارج از نقشه" بايد در کتاب هاي درسي بيايد.
 
متن کامل سخنان استاد کمري را در زير مي خوانيد:
 
حضور من در اين محفل براي احترام معلمي است که تجارب زيسته ي عاشقانه خودش را از معلمي آن هم به نحو خاص گفته و تبديل به يک کتاب شده است. اما من چطور با اين کتاب آشنا شدم؟ حدود 2 سال پيش آقاي دکتر باقري متن تايپ شده کتاب را براي بنده آوردند. تورق که کردم شگفت يافتم اين کتاب را. کمي صحبت کرديم و رفت و ديگر خبري از کتاب نداشتم تا هفته قبل که از انتشارات قدياني تماس گرفتند که کتاب چاپ شده است. اين کتاب اين قدر زيبا و خوشمزه نوشته شده که وقت من را گرفت. پنج شنبه و جمعه اين کتاب را مجدد از اول تا آخر خواندم و مرور کردم. با توجه به گشت و گذاري که دوستان کرده بودند تا کتاب را جايي چاپ کنند، گفتم آفرين به اين ناشر که متوجه شده اين جنس، قابل اعتناست. حتما کارشناساني که اين کتاب را ديده اند حواسشان جمع بوده است. به رغم اينکه قدياني يک ناشر خصوصي است اما حواسش جمع بوده و از اين حيث به نظرم قدياني برد کرده است. 
 
ما بعد از انقلاب مواجه مي شويم با جريان وسيعي از خاطره گويي، خاطره گرايي، خاطره خواني، خاطره شنوي، خاطره نويسي و خاطره نگاري و اينها دلايلي دارد که قبلا گفته شده است. نامي که من بر اين دوره نهاده ام، "عصر پيدايي و ظهور خاطره" در تاريخ فرهنگي ايران است. به جنگ و ماجراي دفاع مقدس و انقلاب که يک جريان بسيار عجيب و غريب در حوزه خاطره نويسي پيش آمد. اهل تعليم و تربيت و معلم يک صنف اجتماعي محسوب مي شود. تاريخ فرهنگي يک مقوله تاريخ شناسي است که ما خيلي با آن آشنايي نداريم. در اين لا بلا جريان خاطره نويسي و خاطره نگاري معلمان مي تواند يک موضوع قابل تحقيق باشد و من هنوز نديدم که کسي ورود کرده باشد.
 
خاطرات رجال سياسي به دليل پيچيدگي هاي سياسي خيلي جاها محل ابهام، شک و شبهه است ولي خاطرات معلمان خيلي دلپذير و باورمندانه نوشته مي شود. سرشار از آموزه هاي اخلاقي و تعليمي است که همين ها آنها را نسبت به خاطره هاي ديگر برجسته مي کند. جذابيتي که در خاطرات معلمان داريم براي ما مهم است.
 
نکته بعدي خاطرات معلمان از حسب الحال و حديث نفس شروع مي شود تا برسد به شرح مشاهدات. ولي اين حسب الاحال و حديث نفس بار انسان شناسي فرهنگي دارد. وقتي مي رسيم به شرح مشاهدات به لحاظ سياسي، فرهنگي، تاريخي و تعليمي آن چيزهايي که در اين کتابها پيدا مي شود محل رجوع و استناد هستند. به تعبير اهل تاريخ اين کتابها سرشار از داده هاي قابل استناد و قابل رجوع هستند. همين کتابي که نوشته شده چون در زمان حال است خيلي براي ما بعد تاريخي آن شناخته شده نيست. 40 -30 سال ديگر براي کساني که سنتي به تاريخ فکر مي کنند، کساني که به تاريخ نگاه تاريخ شناسانه دارند مي دانند که مطالبي که در اين کتاب هست کجاهاي آن قابل رجوع و استناد است. 
 
ما چون يک نظام پيوسته انديشه گاني درست يعني يک سنت علمي مثل سنت حوزوي در آموزش و پرورش نداريم اين ماجرا درست ديده نمي شود. خود حوزه سنت پيوسته اي داشته اگر چه در 30 -20 سال اخير دانشکده زده شده  است. اگر اين روال را در آموزش وپرورش داشتيم بحث هايي که در تاريخ شفاهي داريم اينجا اهميت پيدا مي کرد.
 
بارها اين مساله را در کارگاهها و نشست ها گفته ام که تجربه زيسته يک معلم در 30 سال بسيار گران بارتر از آن چيزي است که يک دانشجو  در 4 سال يا 6 يا 8 سال در دانشگاه مي شنود يا مي خواند. آنجا به دانشجو مي گوييم پايان نامه بنويس يعني بايد به سوال و مساله رسيده باشي. ولي اينجا اصلا کسي توجه ندارد که مي شود از معلم خواست در سال آخر يا سي ام خدمتش ساعات تدريس او را نصف کرد و گفت که تجربه معلمي ات را بنويس و کنسرو کن براي آموزش و پرورش بگذار.
 
اين بحث ها شده ولي چون اين مجموعه نظام پيوسته ندارد شما نمي دانيد با چه کسي طرف هستيد . هر 4 سال يا 8 سال نظام به هم مي ريزد و در روال مستقيم و مستمري مستقر نيست.
 
اين کتاب شناسنامه مي خواهد خصوصا اينکه زبان روايت و نگارش از آن آقاي نورآبادي است که خيلي هم خوب نوشته اند. زبان ساده و سرراست و قابل توجه و بي نقص است. کتاب به لحاظ روايي، شسته رفته و جذاب و گيرا و باورپذير نوشته شده و اين قابل اعتناست. البته لازم است مواردي در متن توضيح داده شود. کتاب به پي نوشت و پانوشت نياز دارد جاهايي آقاي نورآبادي کلماتي را معادل آورده اند که بعضي موارد خيلي لازم نيست. چون مواردي که در کتاب است متنوع است. اين موارد را مي گوييم به خاطر اينکه کتاب ارزنده و ارزشمند است. به درختي که ميوه و بار دارد توجه مي شود ممکن است دو تا سنگ هم پرت کني که ميوه اش به دستت برسد ايرادي ندارد؛ اين رجم نيست سهمي براي بهره بردن است. 
 
فهرست گوياي رخدادها مي تواند به کتاب ملزم شود. يعني نمايه اي در انتها بيايد. اين معلم در جلسه عقد حضور داشته ، مرده شويي کرده، در عروسي و دعوا بوده اينها مي تواند تحت عنوان موضوعات در انتها فهرستي براي آن تهيه شود. 
 
نمايه اعلام، ابنبه و اشخاص هم لازم است در کتاب باشد. انتهاي کتاب نياز به عکس بيشتري دارد چون در خاطرات، تصوير و عکس ارزش متني دارد. اگر بخواهيم ديدگاههاي نشانه شناسي را مطرح کنيم ضرورت آوردن عکسها بيشتر مي شود. ولي عکسها بايد ارجاع مند به متن باشند؛ يعني اين تصوير مربوط به داستاني است که آنجا توضيح داده شده است.
 
تقويم کتاب سالانه است و خاطره ها گزينش شده است. استنباط من اين است که خيلي چيزها در اين کتاب گفته نشده، شايد به خاطر اين بوده که حجم کتاب بيشتر نشود. البته کار خوبي که قدياني در اين کتاب کرده اين است که  تصرف در متن نکرده و امانت دارانه کتاب را چاپ کرده است. اين مسئله، آفرين دارد آفرين به اين اعتماد و تشخيص که مثل خيلي از جاها فضولي در متن و خاطره نکرده است. 
 
مطلب بعدي شخصيت خاص راوي است.  آن طور که به نظر مي رسد و مادرش جايي گفته و درست هم گفته ترکيبي از عاشق و مجنون است. البته معلمي جز به جنون و عشق شدني نيست. کساني که مزه معلمي را چشيده اند مي دانند چه مي گويم. اين شخص آدم خاصي است و در موقعيت ويژه اي هم قرار مي گيرد.
 
آدم خاص و موقعيت ويژه سبب پيدايش اين کتاب مي شود. ما آثار خاطرات دفاع مقدس داريم اين هم نوعي "خاطرات دفاع مقدسي فرهنگي" است. نوعي ايثار علمي و فرهنگي است پس مي شود اين کتاب را در آن رده هم جا داد. کسي که خودش را فراموش مي کند و همه چيزش متعلق به مردم مي شود. اين مرد تبديل مي شود به کسي که به او مي گويند گگه يعني برادر. بار مردم شناسي در اين کتاب بسيار بالا است. اين کتاب به وجه مردم شناسي اش قابل اعتناست. بحثي داريم در تاريخ شفاهي، راجع به هوشيار شدن مرجع روايت؛ اگر بخواهيم عرفاني صحبت کنيم بحث صحو و سکر به ميان مي آيد. متن تا وسطها سکرانه نوشته شده يعني مستانه. شخص به خودش، خودآگاه و هوشمند نيست ولي از وسط به بعد که با رسانه ها سلام و عليک مي کند و بعد سر و کله ي آدمهاي ديگر پيدا مي شود فرد به خودش آگاه مي شود.
 
نکته هايي هم در کتاب هست راجع به زنان و مردان عشاير که خيلي قابل اعتناست، فراتر از خاطرات يک معلم اينها به لحاظ تاريخي ارزش دارند. يا راجع به طبيعت که جايي در کتاب گفته من نگران دو چيز هستم: يکي از بين رفتن جنگلهاي بلوط زاگرس و يکي هم تحصيلات بچه هاي عشاير که تا پايان دوره ابتدايي بيشتر دوام پيدا نمي کند. چقدر اين حرف ارزش دارد. اگر تحليلي فکر کنيم، هم به درخت و طبيعت فکر کرده هم به کتاب و دانش آموز. اين همدلي، هم نفسي و هم سخني با کوه و دشت و درخت کار هر کسي نيست. يک عرفان و بينشي به آدم مي دهد. خودش هم مي گويد من مال کوه و دشتم در تهران و شهر دو سه بيشتر دوام نمي آورم. البته زبان طبيعت زبان خاصي است و هر کسي نمي تواند درک کند. طبيعت درشتي هاي خاص خودش را هم دارد.
 
تعابيري در اين کتاب است مثلا جايي مي گويد: من از عصر سنگ با شما سخن مي گويم. کلمات قصار در اين کتاب زياد است که با طبع لري نوشته شده است. اگر انديشه مندانه يا قال بود ارزش نداشت ولي حال است. پيشنهاد مي کنم و به نظرم مي آيد پاره هايي از اين کتاب به درد کتابهاي درسي مي خورد و بايد در کتاب هاي درسي بيايد. اين کتاب را مسئولان آموزش و پرورش بايد ببينند و بخوانند. نامه اي بفرستيد که تو را حضرت عباس اين کتاب را بخوان اگر نمي خواني کتاب را برگردان. اگر چه هيچ اميدي به رجال اداري و سياسي نيست ولي ناگزيريد محض اتمام حجت اين کتاب را بفرستيد.
 
من خيلي کم پيش مي آيد که در جلسه اي حضور پيدا کنم ولي اين کتاب چون شخص، معلم است و عاشقانه معلمي کرده است حس کردم وظيفه دارم راجع به اين کتاب حرف بزنم. در حوزه مردم شناسي در ايران بيشتر کساني که کار مي کنند کارهاي آنها کتاب خواني از دور است در حالي که پژوهش فرهنگي و مردم شناسي فقط با تجربه زيسته قابل اعتناست. يعني بايد رفت در محل و ميدان و وارد بافت و بوم محل شد و مثل خود آنها شد. تا آنجايي که آدم بشود ترجمان ضمير آن متن و محرم آنها.
 
فکر کنم بايد يک نشست تخصصي در باب کتاب برگزار کرد و بيشتر درباره کتاب گفتگو شود. اگر زمان و حوصله اش بود راجع به محتوا و اينکه اين آدم در آنجا چه ها کرده خيلي حرف داشتم بزنم. درباره روش، منش، زاويه ديد، نحوه مواجهه او خيلي مي شود حرف زد. اما فرصت نيست و اين مسائل بماند براي جلسه تخصصي. به هر حال براي انتشار اين کتاب تبريک مي گويم.
 
*    *    *
 
در بخش ديگري از اين مراسم نيز علي نورآبادي نويسنده کتاب درباره نحوه آشنايي، تحقيق و نگارش کتاب "سرزمين خارج از نقشه" توضيح داد. او با اشاره به اين که چهار سال به صورت مستقيم روي اين کتاب کار کرده است، گفت: 
 
خبرنگار صدا و سيما بودم و به صورت اتفاقي در مرداد 1387 با عزيز محمدي منش آشنا شدم. تلفن زده بود و مي گفت مجموعه از ضرب المثل هاي منطقه لرستان را جمع آوري کردم و مي خواهم منتشر کنم؛ چکار بايد بکنم و کجا بروم. مصاحبه اي کرديم و آن را در قالب يک گزارش در راديو پخش کرديم.اما بعد از آن ارتباط ما قطع نشد، تلفن بعدي را آقاي محمدي منش زد. او هم فکر نمي کرد ما گزارش را پخش کنيم. خيال مي کرد ما حرفهاي او را ضبط کرديم اما تحويل نمي گيريم . که گزارش پخش شد و ايشان هم يا خودش شنيده بود يا کسي به او گفته بود اعتماد بيشتري پيدا کرد.
 
ارتباط ادامه پيدا کرد تا الان که همچنان ادامه دارد. در اين فاصله به مناسبت هاي مختلف ارتباط داشتيم و گزارشهاي مختلفي مي گرفتيم و پخش مي کرديم. مثلا کانکس هايي که براي مدارس کپري برده شد يک نوبت نيست در چند نوبت و سال متفاوت است. هر بار 5 يا شش کانکس به روستاها مي بردند؛ بستگي داشت که هلي کوپتر جور شود يا نه.
 
کانکس هاي سري اول را با هلي کوپترهاي امداد هلال احمر بردند. سري هاي بعدي هوا فضاي سپاه همکاري کرد و کانکس ها را برد. حتي آقاي محمدي منش دنبال ارتش هم بود ولي جور نشد. در برخي اين سفرها و بردن کانکس ها من هم حضور داشتم. ماجراي ساخت کانکس ها، جور کردن هزينه ها، چگونگي ساخت و نحوه بردن ها مفصل و خواندني است که در کتاب آمده است. هر بار براي بردن کانکس ها ما گزارشي تهيه و در راديو پخش مي کرديم. يا به مناسبت سال تحصيلي جديد گزارشي از او مي گرفتيم. او روالي دارد که معمولا دو سال در يک روستا تدريس نمي کند. يعني هر سال، روستاي جديدي را کشف مي کند؛ روستاهايي که تا آن موقع کسي نرفته و اصلا معلم نديدند.
 
خودم بعضي از روستاها را ديدم. واقعا آن روستاها را کشف مي کند. روالش اين است که روستا را کشف مي کند يکسال در آنجا مي ماند تا  ارتباط روستا و اهالي را با اداره آموزش و پرورش استان وصل شود. سال بعد معلم ديگري را به آن روستاها مي فرستد و خودش، روستاي جديدي را کشف مي کند.
 
ما به مناسبت سال تحصيلي جديد، گزارشي مي گرفتيم که امسال به کدام روستا رفتي و آن روستا کجاست و چه وضعي دارد. ارتباط ما ادامه داشت تا شد سال 94. تا آن موقع چند تا مستند کوتاه و بلند از کارهاي عزيز ساخته شده بود و برخي از آنها را ديده بودم. اما  احساس کردم حق مطلب با اين مستندها ادا نمي شود بايد جور ديگري و در قالب ديگري به اين ماجرا پرداخته شود. تا اين که به فکر کتاب افتادم و به نظرم رسيد تنها قالبي که شايد بتواند بزرگي و عظمت و ظرافت هاي کار او را نشان دهد کتاب است.
 
از ابتداي سال 94 به صورت مستقيم رفتم سراغ کتاب. سير تحقيق و تهيه کتاب مفصل است که چون وقت زيادي مي گيرد اينجا بيان نمي کنم.  به هر حال کتاب که آماده شد دنبال ناشر مي گشتم. کتاب را قبل از اينکه به قدياني بدهم براي 6- 5 ناشر بردم از جمله سوره مهر، شهرستان ادب، نيستان، و انتشارات مدرسه که زير نظر آموزش و پرورش است.  هر کدام از آنها به دلايل مختلفي کتاب را قبول نکردند. مثلا يکي گفت چون عزير محمدي منش چهره نيست نمي توانيم کتاب را چاپ کنيم. با قدياني هم رابطه اي نداشتم فقط چون حوزه کاري ام بود مي شناختم
 
 روزي به سايت انتشارات مراجعه کرده بودم چشمم به بخش "همکاري با انتشارات" افتاد. آن قسمت را باز کردم، نوشته بود: براي همکاري با ما کارتان را به اين آدرس بفرستيد، آدرس ايميلي داده بود. کتاب را به آن آدرس ايميل کردم و اصلا هم انتظار نداشتم که آن را ببينند. گفتم کي آنرا نگاه مي کند و آن را جدي مي گيرد؟ 10 روز بعد از انتشارات زنگ زدند که کار را ديديم و خوب بوده  و بياييد صحبت کنيم. به هر حال کتاب اينطوري رفت براي مراحل انتشار. 
 
ابتدا در ذهنم بود که کتاب خاطرات عزيز را تهيه کنم اما کمي که جلوتر رفتيم ديدم در قالب خاطرات نمي گنجد بايد يک زندگي را مطرح کنم. يعني از بحث خاطرات خارج شديم و وارد زندگي اين آدم شدم. يعني او فقط معلمي نمي کرد بلکه زندگي اش معلمانه بود.  در مجموع اين کتاب فقط خاطرات نيست بلکه روايت زندگي عاشقانه يک معلم است.
 
بحث ديگري که از اول در ذهنم بود ولي در حين کار بيشتر به آن رسيدم اين بود که اواسط کار ديگر بحث از شخص محمدي منش خارج شد. يعني ديگر فقط زندگي يک معلم نبود، خيلي چيزهاي ديگر وارد کتاب شد مثل فرهنگ عشاير، تحصيل عشاير، زندگي عشاير، آداب و رسوم، محيط و جغرافياي عشاير، فلکلور عشاير، کوچ و خيلي مباحث ديگر. هر کدام از اينها  به طور طبيعي، وارد کتاب شد و سر جاي خود نشست.
 
نکته آخر اين که از سال 87 که با عزيز آشنا شدم تا 94 در مناسبت هايي که اشاره شد حدود 30 ساعت، گفتگو با او در آرشيو داشتم. فکر مي کردم اگر 10 -15 ساعت ديگر مصاحبه بگيرم کتاب جمع مي شود. اما وقتي وارد شدم ديدم بيشتر از اينها کار مي برد. حدود 60 ساعت ديگر هم مصاحبه تازه گرفتم.
 
در مجموع اين کتاب، حاصل حدود 85 ساعت مصاحبه، سفرها و ديده هايي که خودم به منطقه رفتم، گفتگوهايي که با همکاران عزيز و ديگر معلمان عشايري کردم  و تحقيقي که از جاهاي ديگر انجام شد، است. مجموع اينها شد کتاب 656 صفحه اي "سرزمين خارج از نقشه". البته مي شد حدود 100 تا 150 صفحه ديگر هم اضافه کرد اما حجم کتاب زياد مي شد؛‌ بايد فکر خواننده را هم مي کرديم.   
 
کد: 5050
 
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما