احوالی از محصولات تولیدی لبنی بپرسیم

رنجی که می ماند

به دلایلی چند روزی مهمان کارخانه ای لبنی شده ام چه سخت می گذرد برای همه، یه وقت فکر نکنید تنها از مصایب کارخانه دار فقط می خواهم بگویم نه چنین نیست، باور کنید مصیبت عظمی است.

کارگر از هشت صبح باید در کارخانه باشد آنهم در فاصله چنین کیلومتری شهر یعنی باید ساعتی قبل گز کرده و خود را به سرویس برساند تا بتواند به موقع برسد یک سره تا پنج بعد از ظهر باید سرپا بایستد که شیری برسد و او ماستی بسازد و یا دوغی روبراه کند و یا پنیری و قس علی هذا.

از آن طرف شیر می آورند دامدار را می گویم مثل بید می لرزد که مباد درصد چربی کم باشد یا آنتی بیوتیک در شیر وجود داشته باشد هر کدام که باشد نرخ شیر سقوط می کند و او می ماند که پول نگرفته را صرف چه بکند چکی تحویل گرفته از کارخانه دار که او هم از مغازه دار گرفته است فروشنده ای که معلوم نیست از کدام شهر است سر رسید چهل و پنج روزه اش که برسد آیا موجودی دارد یا نه؟ معلوم نیست این چک های کیلویی از جانب چه کسی صادر شده؟ حالا گیرم که چک وصول شد اینکه کفاف کنسانتره دام را هم نمی دهد بیچاره آمده همانجور کلاونگ مدیر کارخانه واستاده که چک قبلی جایش خالی است باید چه خاکی به سرش به ریزد. همانجور یک ریز هم می گوید دلار نامرد عموسام توسط یکی دیگر گران شده و ظرف چند روز ال شده و بل شده چرا باید غذای گاو گران شود؟

 یعنی دلار برای پولشوی ها جابجا می شود مشاور رییس جمهور می گوید چه خوب شد دلار گران شد و به نرخ واقعی رسید. خدا روشکر بالاخره برخی ژن خوب ها و صد البته خزانه ی محترم برای جبران کسری بودجه و چه وچه وچه، از این مواهب  برخوردار شدند. حال درد اینجاست خوراک دام و گاو عزیز و آت و آشغال های بسته بندی چرا علکی به تاسی از دلار گران شده است؟

از طرف دیگر بانک دار محترم مشام تیز کرده چگونه سربزنگاه حساب کارخانه را برسد و سر موعد وام ها را وصول کند تا بتواند در چرخه بانکداری یهودیت و جهودیت چندین بار پول بی صاحب مردم را با گرفتن بهره های طیب و طاهر!!!! و ضرایب فوق تصور، انباشت ثروت حلال خوری!!! را دو صد چندان کند. دولت هم بخشنامه صادر کند و حمایت می شود از کارخانجات و باز بخشنامه ها تا دم در تجارتخانه ببخشید وزارتخانه هم نرسیده خشک شده یا پاره یا اسیر چرخه بروکراسی می شود.

باور کنید بیچاره گی راننده موزع محصولات لبنی را دیدم کارگر کارخانه را دیدم نگهبان را مسئول آزمایشگاه را تولید را فروش و فروشگاه را دیدم همه می دانستند نوسانات شدید بازار همه را بیچاره کرده  که نه تنها حقوق خود را نگرفته اند بلکه پول گازوییل و لوازم کارخانه را هم در دسته های فاکتور به ته جیب چسبیده خود یافته اند که حسابدار کارخانه به بهانه های واهی از پرداخت آن سرباز می زند.

خدایا به کجا می رویم می گویند برخی محصولات آنچنان که باید نیست راستی شما دسته های چک پاس نشده را دیده اید؟

من گریه کارخانه دار را دیده ام.

بیچه ی کیچه ی ته ح یط


نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما