نگاهی به نقش سادات بیهق در دوران قدرت سیاسی شیعیان کشمیر

زهرا امیری/ مجله اینترنتی اسرارنامه

دوران قدرت سیاسی شیعیان در کشمیر 

چندی پیش مجله اینترنتی اسرار نامه مطلبی در رابطه با چگونگی تاثیر سیدمحمود سبزواری و طایفه سادات بیهقی بر تقویت تشیع در کشمیر هند(کلیک کنید) ، با اقتباس از کتاب شیعه در هند منتشر کرد و به بررسی این موضوع پرداخت. اکنون در ادامه این پژوهش تاریخی، اسرارنامه موضوع تاثیر سادات بیهقی بر جریان تشیع در کشمیر  را از کتاب « کشمیر گذشته ، حال، آینده » نوشته حمیدرضا سیدناصری پیگیری می نماید.
 
در فصل دوم کتاب «کشمیر گذشته، حال، آینده» صفحه 43 تحت عنوان : دوران قدرت سیاسی شیعیان در کشمیر آمده است:
 
دوران قدرت سیاسی شیعیان در کشمیر ( حکومت چک ها)
 
حکومت شاهمیریها پس از سلطان زین العابدین به اضمحلال گرایید و پس از نیم قرن حکومت مضمحمل گشت.
 
پس از مرگ سلطان زین العابدین، جناح های سیاسی نیرومندی در کشمیر ظاهر شدند.
از جمله می توان به سه جناح اشاره نمود:
 
1- جناح سادات، 2- جناح طایفه چک، 3- جناح طایفه راینا
 
1. بنیانگزار جناح سیدها  « سید محمود سبزواری » بوده که در دوره حکومت سلطان سکندر بت شکن وارد کشمیر شد. سکندر نیز که تحت تاثیر رهبران شیعه آن دوران بود از ورود سادات ایران خوشحال شد. سیدمحمود سبزواری، دختر برادرش را به عقد شاهزاده شاهی خان درآورد؛ شاهزاده ای که پس از چند سال به عنوان سلطان زین العابدین به حکومت رسید و همسرش به عنوان « بیهقی بیگم » و« تاج خاتون » معروف گردید. او که از بانوان باهوش و سیاستمدار بود، بر شوهرش نفوذ بسیار داشت. این امر موجب شد که خانواده بیهقی به صورت نیروی سیاسی مقتدری در آینده و بیش از یک قرن بازیگران اصلی صحنه سیاسی کشمیر باشند.
 
بیشتر سادات بیهقی از منطقه شیعه نشین سبزوار و بیهق وارد کشمیر شده بودند.
 
2. جناح رقیب سادات در صحنه سیاسی کشمیر طایفه چک بود، گفته می شود این طایفه از « دردستان » وارد کشمیر شدند و در نواحی گلگیت سکنا گزیدند. پس از چندی، رهبر آنان « شمس چک » به پایتخت آمد و به صورت سیاستمداری بانفوذ درآمد. در نتیجه ی تلاش های میرشمس الدین عراقی، طایفه چک مذهب تشیع را پذیرفتند. در دوران حکومت فتح علیشاه در کشمیر، شمس چک به سمت نخست وزیری منسوب شد.او در شورش های داخلی از ارتش سادات بیهقی شکست خورد و به همراه فتح علیشاه به دهلی پناهنده شدند. پس از چندی آنها با نیروی بیشتری بازگشته، سادات را شکست دادند و رهبران آنان را اعدام کردند و فتح علیشاه دوباره بر تخت سلطنت نشست.
 
3. موسی راینا که تحت تأثیر تعالیم میرشمس الدین مذهب تشیع را برگزیده بود، رهبری جناح بومی کشمیری را به دست داشت. او شاه را نسبت به شمس چک بدبین ساخت. شاه نیز وزیرش را عدل کرد و موسی راینا را به جای او نشاند.موسی راینا از مریدان عالم و عارف شیعی میرشمس الدین عراقی بود و از نظر تدیّن و پایبندی به مذهب تشیع حتّی بر سادات بیهقی و چکهای دردستانیپیشی گرفته بود. او امکاناتی را برای  بنای خانقاه میرشمس الدین فراهم آورد که مرکز اسلامی تبلیغ تشیع در کشمیر شده بود.
 
در سال 1513 میلادی (892 ه. ش) موسی راینا در یکی از جنگ ها کشته شد و پس از او قاضی چک  در دوره اقتدار خود تشیع را توسعه داد ولی به عدالت رفتار نکرد و در نتیجه رضایت مردم را به دست نیاورد. او در سال 1544 میلادی ( 923 ه.ش ) درگذشت و پس از آن، میرزا حیدر، به طور علنی و با شدت بر علیه شیعیان و تشیع وارد عمل شد. او که در صدد ریشه کن ساختن تشیع و تصوف از کشمیر برآمده بود، خانقاه میرشمس الدین را ویران کرد. در این زمان دو تن از سرداران شیعه با ائتلاف با چند گروه دیگر دست به جنگ های چریکی زدند. سرانجان در سال 1550 ( 929 ه . ش) میرزاحیدر توسط انقلابیون کشمیری کشته شد. پس از مرگ میرزا حیدر، دو تن از سرداران طایفه چک به نام های « غازی چک » و « دولت چک » به عنوان قطب اصلی قدرت قد علم کردند. پس از چند سال هرج و مرج سیاسی « دولت چک » که از سیاستمداران و مدیران چیره دست محسوب می شد، زمام امور را به دست گرفت. وی سرانجام با کشته شدن رقیب سیاسیش به نام «عدی راینا » رهبر سیاسی بلامنازع کشمیر شد.
 
بنیانگذار اصلی دودمان چک » دولت چک » بوده است. دولت چک، خانقاه میرشمس الدین را بازسازی کرد و تابوت میردانیال، فرزند میرشمس الدین را با احترام به سرینگر آورد و طی مراسم باشکوهی جد دانیال را در خانقاه میرشمس الدین به خاک سپرد. تشیع در کشمیر عظمت گذشته اش را بازیافت، در محله حسن آباد سرینگر خانقاه جدیدی بنا شد که چندی بعد به یکی از پایگاه های تشیع در کشمیر تبدیل شد. در دوره زمامداری میرزاحیدر چنانچه کسی نام ائمه دوازده گانه را بر زبان می آورد به سخت ترین مجازات محکوم می شد. ولی دولت چک، نویسندگان، شاعران، خطیبان را تشویق می کرد، تا از ائمه هدی و معصومین (ع) تجلیل کنند.در هین دوره، در مسجد جامع سرینگر خط به نام ائمه دوازده گانه خوانده شد. پس از مدتی دولت چک که یکی از افراد خانواده سلطنتی سابق را را به عنوان یک سلطان صوری بر تخت سلطنت نشانده بود، با کودتایی داخلی روبرو شد. در این کودتا غازی چک، یکی از سرداران طایفه چک، دولت چک را در شکارگاه غافلگیر و کور کرد و قدرت را به دست گرفت. وی به عنوان «نصیرالدین محمد غازی » در سال 1561 بر تخت سلطنت نشست و به این ترتیب دوره ی زمامداری شاهان چک به طور رسمی آغاز شد.
 
غازی چک که فرمانروای لایقی بود، نقشه اکبر شا را برای تصرف کشمیر خنثی کرد.
او برخلاف دولت چک تظاهر به تشیع نمی کرده و در صدد جلب رضایت اهل سنت نیز بوده است. وی مدرسه ای بنا کرد و یکی از علمای معروف اهل سنت کشمیر را به مدیریت آن گمارد. همچنین یکی از فضای خارزم به نام سیدحبیب را که از اهل سنت بود به عنوان امام جمعه شهر منسوب کرد.
سرانجام غازی چک توسط برادرش حسین شاه عزل شد. در دوره حسین شاه در میان اهل تشیع و اهل سنت، اختلافاتی بروز کرد که منجر به درگیری و اغتشاش گردید.
 
پس از حسین شاه، برادرش علی شاه در سال 1570 میلادی (959 ه. ش ) با کمک باباخلیل یکی از روحانیون شیعه به قدرت رسید او که سید مبارک بیهقی را به عنوان وزیر اعظم خود برگزیده بود، در یک بازی چوگان کشته شد.
 
پس از علی شاه فرزندش یوسوف در سال 1557 میلادی (954 ه. ش ) به عنوان « یوسف شاه » تاج شاهی را بر سر نهاد. یوسف آخرین سلطان مستقل کشمیر و شخصیت تاریخی مردم کشمیر است. داستان عشق و شیدایی او با حباخاتون، در شعر و ادبیات کشمیر مانند عشق لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد، ضرب المثل می باشد و درباره آن شعرها سروده شده است.
 
هنگامی که یوسف شاه بر تخت سلطنت نشست، اکبرشاه، حکمران هند، تصمیم گرفته بود کشمیر را به صورت یکی از ایالات امپراتوری بزرگ خود درآورد. وجود اختلافات شدید شیعه و سنی و نزاعهای قبیله ای کار وی را آسانتر کرد. در این زمان، سیدمبارک بیهقی که به زهد و تقوا معروف بود، یوسف را معزول و مدتی خود، زمام امور را در دست گرفت.
 
یوسف به قلمرو اکبرشاه فرار کرد و از « راجه مام سینگ» فرمانهده بزرگ اکبر یاری خواست. اکبر که در پی بهانه ای برای تصرف کشمیر بود، به راجه مام سینگ دستور داد، پس از گرفتن پیمانهای لازم از یوسف، کشمیر را تصرف کند. اما یوسف که از نقشه اکبرشاه مطلع شده بود، بدون کمک قشون اکبرشاه به سرینگر یورش برد و دوباره حکومت را به دست گرفت. اکبر که از جسارت یوسف برآشفته بود، یکی از فرماندهان خود به نام «راجه بهگوان داس » را با سپاهی بزرگ برای فتح کشمیر گسیلداشت. در این زمان، روحانی معروف اهل سنت به نام شیخ یعقوب صرفی به اکبر پیوست و باعث تضعیف کشمیریها در این جدال گردید. 
یوسف چون دید یارای مقاومت در برابر ارتش اکبرشاه را ندارد، در صدد سازش برآمد. اما کشمیریها، همین 
که سستی اش را مشاهده کردند، او را کنار زدند و فرزندش یعقوب را به عنوان سلطان جدید برگزیدند. یعقوب در دوره کوتاه حکومت خود تشیع را به عنوان دین رسمی کشمیر درآورد. در مساجد خطبه به نام ائمه اطهار(ع) خواند و به این ترتیب، حتی اشهد ان عیلأ ولی الله جزئی از اذان شد.
 
دکتر محب الحسن و برخی دیگر از مورخان معاصر معتقدند که شیعه گرایی یعقوب، یکی از دلایل سقوط دولت وی در مقابل قشون اکبرشاه بود. ولی برخی دیگر از مورخان از جمله دکتر اطهر عباس رضوی با این نظر مخالفند و اعتقاد دارند که اکبرشاه به هر حال چنانچه یعقوب تشیع را به عنوان دین رسمی هم اعلام نمی کرد. باز هم اکبرشاه دیر یا زود کشمیر را مورد حمله قرار می داد.
به هر حال، با سقوط حکومت طایفه چک در سال 1586 میلادی (965 ه. ش ) ، دوره طلایی استقلال کشمیر به پایان رسید و از آن پس کشمیر به صورت یکی از ایالت های هند درآمد.
 
منبع: کشمیر؛ گذشته، حال، آینده/ حمیدرضا سیدناصری/ موسسه نشر و تحقیقات ذکر/ پاییز 80/ صفحه 43 الی 47
 
 
 
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما