آشنایی با جشن باستانی سده در ایران


فرهنگ و تمدن کهن ایران در اکثر ایام سال از مناسبت ها و جشن های آیینی مختلفی برخوردار است که هریک زیبایی و معنای عمیق و خاص خود را دارند.
یکی از مناسبت های زیبای ایرانیان ، جشن باستانی سده است که هرچند شاید دیگر در بسیاری از مناطق خبری از برگزاری آن نباشد ، اما به جهت ضرورت حفظ وشناخت فرهنگ و رسوم بومی ، مناسب است در جهت شناخت هرچه دقیق تر و کامل تر جشن هایی نظیر سده ،مهرگان ، چهارشنبه سوری ، نوروز ، یلدا و ...بکوشیم.
جشن سده تنها یکی از ده ها و شاید صدها جشن پرمعنای است که ایرانیان اصیل از دیرباز در یکی از روزهای میانی بهمن ماه این جشن را برپا می کرده اند.
وبلاگ وزین "کَهنه ، ای سرزمین قوم کُهن" که به مدیریت یکی از شهروندان فرهیخته شهرستان جغتای آقای پورشریعت اداره می شود ،اخیراً مطلب جامع و مفصلی در رابطه بامعرفی جشن باستانی سده منتشر کرده است.
این وبلاگ ، متعلق به روستای تاریخی "کَهنیدر" از توابع شهرستان تازه تأسیس جغتای در شمال غرب خطه سربداران است.
مجله اینترنتی اسرارنامه پیش از این توفیق داشته است ، مطالب دیگری از وبلاگ روستای کهنه را در همین وبسایت منتشر کند . برای مطالعه این مطالب به پیوندهای زیر مراجعه نمایید :

سبک زندگی مردمان روستای کَهنه در ایام نوروز

جستجوهای اسرارنامه با سرزمین قوم کهن به نتیجه رسید.

اینک به مناسبت قرار داشتن در ماه بهمن و ایام برگزاری جشن سده در ایران باستان ، مطلب منتشر شده در وبلاگ آقای پورشریعت را در اینجامنتشر می کنیم :

 
ای یار خجسته ای نکوکار               از چهره نقاب غصه بردار

از عشق تو آتشی به پا کن                دلتنگی و خامشی رها کن

تا باد جهان به کام تو نوش               آیین کهن مکن فراموش

                                                ((هما ارژنگی))

هر سال با فرا رسیدن بهمن ماه ، با شور و شوقی توصیف نشدنی ، چکمه های پلاستیکی را می پوشیدیم  و با برداشتن یک طناب چند متری ، مسیر گدار قلعه را پیموده و در ارتفاعات ، مشغول جمع آوری سره می شدیم. سره ها را با طناب بسته و کشان کشان به  قلعه (روستا) می آوردیم و بی صبرانه منتظر شب سره ( دهم بهمن ماه ) می شدیم . در روز دهم بهمن ماه هر خانواده سره هایی را که از قبل آماده کرده بودند به بالای پشت بام خانه خود برده و در هنگام غروب خورشید ، آن را آتش زده و با فریادهای : های سره های سره  ، پینجاه به نورز ، صد بغله  ، صدای هلهله و شادی فضای  روستا را فرا می گرفت .

این تنها خاطره ای بود که از آن سالها بیاد داشتم و پس از گذشت سالیان طولانی ، حتی تاریخ و و زمان دقیق شب سره را نیز از یاد برده بودم ولی همیشه دوست داشتم فلسفه این جشن آتش را بدانم . علیرغم تحقیق و مطالعه در رسوم و سنن اقوام ایرانی و طوایف مختلف ، به نتیجه ای نرسیده و اثری از واژه ((سره)) در ادبیات کهن ایرانی نمی یافتم .تا اینکه با یادآوری سروده معروف شب سره (آی سره آی سره ، پینجاه به نورز  صد بغله) متوجه این موضوع شدم که واژه سره در زبان محلی ما ، تحریف شده و صحیح آن سده می باشد .

اما اینکه سده چیست و ریشه در چه فرهنگی دارد ، به استناد هفته نامه خبری – فرهنگی اَمُرداد  (شماره 223 مورخه 29/10/88 ) به بررسی آن می پردازیم.

نخست واژه سده

واژه سده منسوب است به شماره 100 اما به گونه ای ویژه ، و آن صدمین روز از زمستان در ایران باستان است . در ایران باستان سال به دو بخش تابستان بزرگ (هفت ماهه) و زمستان بزرگ (پنج ماهه) ، بخش می شده است. زمستان از آبان آغاز و صد روز پس از آغاز آن ( آبان ،آذر، دی، و ده روز از بهمن) ، در روز مهر ایزد از بهمن ماه ، جشن سده را برگزار می کردند و واژه سده اشاره به این صدمین روز زمستان باستانی دارد.

 

نکته ی شایان ذکر در خصوص نگارش واژه ی ((سده)):

شاید برای برخی این پرسش پیش آید که اگر سده بیانگر عدد 100 میباشد پس چرا بجای حرف (ص) با حرف (س) نوشته می شود که در پاسخ به این پرسش به استناد پیشگفتار کتاب چندجلدی شاهنامه فردوسی به نثر پارسی سره(تالیف دکتر میترا مهرآبادی) باید بگوییم شش حرف : ص - ض – ط – ظ – ع – ق  جزء حروف پارسی نبوده و بعدا وارد زبان فارسی شده اند لذا عدد 100 در زبان پارسی باستان با حرف (س) و بصورت( سد) صحیح بوده است .

 

سده جشن پیدایش آتش  و آغاز تمدن

 سده جشنی است که پیشینه آن چندین هزار ساله است و رویداد نگاران گزارش های گوناگونی از چگونگی برگزاری آن در سرزمین پرارج ایران بر زبان رانده اند ، نخستین گزارشی که در دست داریم ، چکامه ی  خداوند سخن پارسی ، فردوسی بزرگ است که داستان پیدایش آتش ، سده و هوشنگ را به هم پیوند داده است . هوشنگ با یاران و همراهان در پی شکار است که مار سیه رنگ و تیره تن و تیزتازی بر سر راهش سبز می شود . هوشنگ شاه سنگی پرتاب می کند . مار می رهد اما سنگ بر سنگ دیگری فرو می خورد و از آذرنگ برخورد دو سنگ ، آتشی بر پا می شود . این گونه هوشنگ در می یابد که چگونه می توان هر گاه که نیاز باشد آتش برافروزد و به خجستگی آن جشنی بزرگ می گیرد .این جشن ، جشن رام کردن و زیر فرمان آوردن آتش است که پایه و بنیاد تمدن و مدنیت می شود . هوشنگ پس از این دامپروری را به مردم می آموزاند.بهره گیری از پوست سنجاب ، قاقم ، روباه و سمور برای گرم شده را یاد می دهد .پس از او تهمورس راه و و آیین ریسندگی ، بافندگی و ... را آموزش می دهد . او ساخت دیوار را از دیوان می آموزد و به مردمان می آموزاند و این گونه شهریگری آغاز می شود . ((آتش)) ،آغاز شهریگری است و جشن سده جشن آن . اما جای دریغ و افسوس بسیار است . با این جشن ملی همانند جشن های بیگانه که نه ! بدتر از آن رفتار می شود . بارها گفته شده است ، جشن سده ، جایی در سالنمای رسمی کشور ندارد ! به سخن دیگر ، وزارت ارشاد اجباری برای چاپ نام جشن سده در سالنماهای رسمی کشور ندارد! تا ایرانیان با دیدن این روز به ریشه های فرهنگی خویش و خرد نیاکانشان ببالند . بیهوده نیست که جهان ، یونان را با استوره ی ((پرومته)) اش می شناسند ولی از هوشنگ و سده ناآگاه است . حتا اگر ایرانی نیز هوشنگ و سده را نشناسد و پرومته را به خدمت درآورنده آتش برای انسان بداند جای شگفتی نیست . پیدا نیست چرا با خود این گونه می کنیم . از رسانه ملی هم ، در روز جشن سده ، آوای چندانی به گوش نمی رسد. رسانه ملی از جشن ((هولی))(جشن رنگ ها) هندوها یا جشن گوجه فرنگی و گاوبازی اسپانیایی ها بیشتر از جشن ملی سده سخن می گوید . بگذریم از این که این داستان چه توانایی هایی برای ساخت کارتون و انیمیشن برای کودکان دارد و از آن بی بهره مانده ایم . خدا می داند فردا کدام کشور با برنامه و پول و پارتی ، (( سده)) را در سیاهه ی میراث جهانی به نام خود می زند و ما سرانگشتان خویش می گزیم از سر شگفتی و بر کار خویش می خندیم از سر ... 

 

داستان پیدایش آتش – جشن سده و آغاز تمدن از زبان شاهنامه

یکی روز شاه جهان سوی کوه
 

گذر کرد با چند کس هم گروه

پدید آمد از دور چیزی دراز
 

سیه رنگ و تیره تن و نیز تاز

دو چشم از بر سر، چو دو چشمه خون
 

ز دود دهانش جهان تیره گون

نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
 

گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

به زور کیانی رهانید دست
 

جهانسوز مار از جهانجوی جست

بر آمد به سنگ گران سنگ خرد
 

همان و همین سنگ بشکست گرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
 

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز
 

ازین طبع سنگ آتش آمد فراز

جهاندار پیش جهان آفرین
 

نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد
 

همین آتش آنگاه قبله نهاد

بگفتا فروغیست این ایزدی
 

پرستید باید اگر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کوه
 

همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
 

سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده یادگار
 

بسی باد چون او دگر شهریار

کز آباد کردن جهان شاد کرد
 

جهانی به نیکی ازو یاد کرد

چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
 

از آهنگری اره و تیشه کرد

چو این کرده شد چارهٔ آب ساخت
 

ز دریایها، رودها را بتاخت

به جوی و به رود آب ها راه کرد
 

به فرخندگی رنج کوتاه کرد

چراگاه مردم بدان افزود
 

پراگند پس تخم و کشت و درود

برنجید پس هر کسی نان خویش
 

بورزید و بشناخت سامان خویش

بدان ایزدی جاه و فر کیان
 

ز نخجیر گور و گوزن زیان

جدا کرد گاو و خر و گوسفند
 

به ورز آورید آنچه بد سودمند

ز پویندگان هر چه مویش نکوست
 

بکشت و به سرشان برآهیخت پوست

چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
 

چهارم سمورست کش موی گرم

برین گونه از چرم پویندگان
 

بپوشید بالای گویندگان

برنجید و گسترد و خورد و سپرد
 

برفت و به جز نام نیکی نبرد

بسی رنج برد اندر آن روزگار
 

به افسون و اندیشهٔ بی شمار

چو پیش آمدش روزگار بهی
 

ازو مر دری ماند تخت مهی

زمانه ندادش زمانی درنگ
 

شد آن هوش هوشنگ با فر و سنگ

 

هفته نامه مذکور(امرداد)،  یکی از ترانه های روستاهای خراسان را که درباره سده می باشد نیز، به شرح زیر به چاپ رسانده است .

آی سده، سده، سده

سد به غله ، پنجَه به نوروز

آی سده،سده ،سده

سد به غله ، پنجَه به نوروز

زنون بی شو ، چله به در شو

زنون شودار، به غم گرفتار

سد به غله ، پنجَه به نوروز

دخترون دخنه ،دفکر جمه ،نوروز بی یمه

سد به غله ، پنجَه به نوروز

سده در پشت دالو ، بمیرن غله دارو

سده، سده ما ، می شود گله ما

منبع :کَهنه ، ای سرزمین قوم کهن

 
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
جشن سده

نظرت را بنویس
comments

مانی

حق با شماست ما ایرانی خیلی .......... که وقتی یه چیزو از دست میدیم تازه اون چیز واسمون عزیز میشه واقعا باید گریست...
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما