در حاشيه مشکل کم آبي، ترکيدگي لوله و باقي قضايا

«مدیریت های بحران زا» و «بحران های خود ساخته»

* علي نورآبادي / مجله اینترنتی اسرارنامه:
 
- "آمارهاي وزارت نيرو نشان مي‌دهد ايستگاه مزينان از توابع استان خراسان رضوي با 100 درصد کاهش بارش نسبت به دراز مدت کمترين حجم تغييرات بارش را داشته است." (منبع) اين خبر دو سه روز پيش در رسانه هاي منتشر شد. بر اساس آمارها شهرستان سبزوار هم در همين مدت از جمله مناطقي است که کمترين بارش را داشته است. اين خبرها براي ما پيام هاي زيادي دارد. پيامش آن است بحران بي آبي براي ما بسيار جدي تر از ديگر مناطق است. ديديم که تابستان گذشته با يک حادثه کوچک ترکيدن لوله، آب بخش زيادي از شهر چند روز قطع شد. ديديم که همين حادثه کوچک را بحراني جدي قلمدادکرديم. چرا؟ درباره اين چرا خيلي مي شود سخن گفت.
 
به هر حال اين روزها همه جا صحبت از آب است؛ آبي که حالا ديگر نيست. زماني که آب بود براي حفظ آن کاري نکرديم، حالا که به بي آبي رسيده ايم به دست و پا افتاده ايم که چه کنيم. در همين حال وقتي حادثه کوچکي مانند ترکيدن روی می دهد براي شهري يا منطقه اي "بحران" ايجاد مي شود. آيا واقعا حادثه اي مانند ترکيدن يک لوله، "بحران" است؟ انگار کلمه "بحران" نيز مثل خيلي از واژه ها از معنا تهي شده است. تا چندي پيش "بحران" معمولا به حوادث بزرگ و شاذ و نادر گفته مي شد. همچنين در "بحران" ها معمولا عوامل انساني دخالت نداشتند. براي همين معمولا به حوادث طبيعي بزرگ و نادر که از دست انسان نيز خارج بودند "بحران" گفته مي شد. 
 
اما اين روزها به هر اتفاق و حادثه کوچکي، "بحران" مي گوييم. جالب است بدانيم که علت بيشتر (تقريبا همه) اين حوادث هم غفلت ها، کم کاري ها، بي توجهي ها، اهمال ها، ندانم کاري ها و البته بي عرضگي هاي خود ماست. به عبارت ديگر با آوردن کلمه "بحران" مي خواهيم کوتاهي ها و تقصيرهاي مان را بپوشانيم. وقتي که آب هست هنر و عرضه نداريم که آن را درست مصرف و مديريت کنيم حالا که که با بي آبي مواجهه شديم هياهو و داد و فرياد مي کنيم که "بحران بي آبي"، "بحران بي آبي". حتي اين قدر عرضه نداريم که شبکه فرسوده آب و فاضلاب را به موقع به روز و تعويض کنيم آن وقت مي گوييم بحران بي آبي. بيش از 30 درصد آب در همين شبکه فرسوده هدر مي رود و هيچ کس به فکرش نيست.
 
آنقدر کم کاري و اهمال داريم که حتي لوله ها را هم بررسي و بازرسي نمي کنيم، کاري که قاعدتا از ابتدايي ترين وظايف ماست؛ آن وقت زماني که لوله اي مي ترکد با بحران مواجهه مي شويم. در واقع اين ها "بحران" نيستند بلکه حوادث ساده اي هستند که به خاطر کوتاهي ها و بي عرضگي هاي ما ايجاد مي شوند. تکرار مي کنيم، آيا ترکيدن يک لوله واقعا "بحران" است؟
 
به اين اتفاقات بايد بگوييم، "بحران هاي خود ساخته" که بر اثر کوتاهي ها و کم کاري هاي ما رخ مي دهند. اگر به اين حوادث و اتفاقات ساده و کوچک "بحران" گفته شود پس بسيار بجا و صحيح است که بگوييم مديريت هاي ما "بحران زا" هستند. 
 
از همه اين ها که بگذريم، اي کاش لااقل مي توانستيم و کمي عرضه داشتيم که اين حوادث را مديريت کنيم. اما وقتي تصور ما از "بحران" غلط و اشتباه است قطعا "مديريت بحران" هم نداريم.
 
اولين اصل مديريت بحران، "پيشگيري" است. اين اصل برگردان همان مثل قديمي، "علاج واقعه قبل از وقوع بايد کرد" است. يعني همه تلاش مان بايد آن باشد که از ايجاد بحران جلوگيري کنيم. چون پيشگيري بسيار کم خسارت تر و کم هزينه تر از جمع کردن آن بحران است. آيا ما همين يک اصل ساده را رعايت مي کنيم؟ بر عکس، ما بجاي پيشگيري، خودمان بحران مي سازيم. وقتي مديريت هاي ما "بحران زا" هستند چگونه مي توانيم انتظار "مديريت بحران" داشته باشيم؟ مديري که خودش بحران مي سازد چطور مي تواند آن حادثه را مديريت کند؟ مديري که نتواند حادثه ساده اي مانند ترکيدگي يک لوله را مديريت کند پس به چکار مي آيد و اصلا چرا مدير شده است. آن مدير اگر توانمند بود و مديريت بحران بلد بود نبايد اجازه مي داد که آن حادثه يا آن بحران ايجاد شود.
 
جالب آن است که بارها اين حوادث در کشور رخ مي دهد اما ما عبرت نمي گيريم که نمي گيريم. مثلا بارها زلزله يا سيل مي آيد اما ما عبرت نمي گيريم و کارها را اصلاح نمي کنيم. و باز شگفت تر آن است که همه ما مي دانيم براي جلوگيري از اين اتفاقات و حوادث چکار کنيم اما کاري نمي کنيم. کيست که نداند براي جلوگيري از حوادث و يا خسارات سنگين آن چه بايد کرد؟ وقتي حادثه اي رخ مي دهد تازه به فکر مي افتيم که چه بکنيم، و تازه چه کنم، چه کنم ما شروع مي شود. چهار روز سر و صدا و هياهو راه مي اندازيم و بعد هم همه چيز فراموش مي شود انگار نه انگار که اتفاقي افتاده است.
 
به سبزوار برگرديم؛ حادثه ساده و کوچک ترکيدگي لوله آب که چندي پيش رخ داد يکي از "بحران هاي خود ساخته" اي بود که ناشي از "مديريت هاي بحران زاي" ما بود. مي گوييم بحران خود ساخته چون بيش از ده سال است که همه مسئولان از خطرناک بودن قنات هاي زير شهر مي گويند اما عملا کاري نمي کنند.
 
جالب است که همه مسئولان به اين قنات ها به عنوان يک تهديد جدي نگاه مي کنند. چون نگاه شان تهديد محور است بنابراين جلو قنات ها را مي بندند به همين خاطر آب قنات ها بالا مي زند و خطر را جدي تر مي کند. آيا نمي شود به همين قنات ها از زاويه ديگر نگاه کرد؟ اسامي 13 قنات از شهرهاي مختلف ايران براي ثبت جهاني به يونسکو ارسال شده و يا در حال ارسال است اما در اين پرونده هيچ قناتي از سبزوار وجود ندارد. اين در حالي است که به گفته ابوالحسن بيهقي در تاريخ بيهق از سبزوار تا خسروجرد 10 قنات وجود داشت که اگر آب آنها جمع شود مي توان در آن قايق راني کرد. اين در حالي است که به گفته مسئولان استاني سبزوار با 1000 قنات رتبه اول را در استان و شايد در کشور دارد. اين در حالي است که 13 قنات زير شهر هنوز جاري است. آيا همه اين ويژگي هاي منحصر به فرد کافي نبود تا قناتي هم از سبزوار در پرونده قنات ها براي ثبت جهاني وجود داشته باشد؟
 
يکي دو ماه پيش که خبر ارسال اين پرونده به يونسکو در رسانه ها منتشر شد فوري به آقاي سليماني خبر دادم تا جدي پيگيري کند، نمي دانم آيا پيگيري کرد و به کجا رسيد. همان موقع از او پرسيدم چرا قناتي از سبزوار در اين پرونده وجود ندارد؟ پاسخ جالب داد و گفت: متاسفانه ما هنوز هيچ پرونده اي براي قنات هاي مان نداريم.
 
به همين راحتي فرصت ديگري از دست سبزوار رفت. آيا اين فرصت سوزي ها به خاطر کم کاري و غفلت مسئولان نيست؟ آيا مديريت شهري سبزوار اصلا از اين موضوعات مهم خبردار مي شوند؟ همه مسئولان محترم به 13 قنات زير شهر به عنوان تهديد نگاه مي کنند و بارها هشدار داده اند در حالي که اگر مسئولان و مديريت شهري ما هوشمند بودند با گنجاندن اين قنات ها در پرونده ثبت جهاني، آنها را به يک فرصت بي نظير تبديل مي کردند. وقتي اين قناتها ثبت جهاني مي شود هم در سطح جهاني و ملي مورد توجه قرار مي گرفت و براي مرمت و بازسازي آنها بودجه هاي جهاني و ملي اختصاص مي يافت. مطمئن باشيد اين ويژگي هاي منحصر به فرد در هر شهر ديگري غير از سبزوار بود غوغا مي کردند.
 
براي اين است که مي گوييم مسئولان بايد نگاه شان را عوض کنند. بايد چشم هاي شان را بشويند و از مهم تر ذهن ها و مغزهاي شان را تکاني بدهند. جور ديگري بايد ببينند و فکر کنند. به اين ها مي شود به جاي تهديد، با چشم فرصت و ظرفيت نگاه کرد. از اين نمونه ها کم نيست و متاسفانه سبزوار بخاطر همين کم کاري ها و غفلت ها تجربيات تلخي دارد و بارها فرصت هاي بي نظيري را از دست داده است. 
 
 
سال هاست که همه از فرسودگي شبکه آب و فاضلات مي گويند اما کار جدي نمي کنند. ما حتي هشدارها را هم جدي نمي گيريم؛ آب بالا مي زند و مسجد جامع را که نماد تاريخ و هويت شهر است، آسيب مي زند و حتي آن را تا آستانه تخريب پيش مي برد اما جدي نمي گيريم. چهار راه وسط شهر به يکباره دهان باز مي کند و شهروندي را با موتورش مي بلعد باز هم جدي نمي گيريم. بارها جاهاي مختلف شهر نشست مي کند جدي نمي گيريم؛ آن وقت در اوج کم آبي لوله اي مي ترکد و شهري و منطقه اي دچار بي آبي و بحران مي شود. اگر اين مشکلات، نتيجه مديريت بحران زاي ما نيست پس ناشي از چيست؟ 
 
اگر کمي دقيق شويم از اين نمونه ها در شهر کم نداريم. کوي گلستان يکي ديگر از نمونه هاي بارز بحران هاي خود ساخته است. وضع حاد و وخيم کوي گلستان بر اثر 40-30 سال غفلت و بي توجهي مديريت شهري ماست. متاسفانه هنوز هم برخي مسئولان نمي خواهند به کوي گلستان توجه کنند و وقتي به آن مي رسند روي شان را برمي گردانند. برخي حتي هنوز هم نمي خواهند کوي گلستان را بعنوان يکي از مسائل جدي شهر بپذيرند و اصلا نمي خواهند به آن فکر کنند. مي گوييم اگر يک زلزله 2 ريشتري هم بيايد کوي با خاک يکسان مي شود و فاجعه انساني خواهيم داشت.
 
در دو سه سال اخير چند زلزله خفيف در مناطق اطراف سبزوار آمده است اما به همه اين ها بي توجه هستيم و براي کوي گلستان کاري نمي کنيم. آتش سوزي مي شود و زني به علت نرسيدن ماشين آتش نشاني زنده زنده در آتش مي سوزد کاري نمي کنيم. همه اين ها هشدار است اما جدي نمي گيريم. آيا حتما بايد خود فاجعه رخ دهد تا ما کاري بکنيم؟انگار اصلا چيزي به اسم "پيشگيري" در برنامه مديريتي ما وجود ندارد. وقتي در حالت عادي که هم زمان داريم و هم نيرو و امکانات، کاري نمي کنيم چگونه در وقت فاجعه مي خواهيم عمل موثري داشته باشيم؟ 
 
نمونه ديگر چادر نشين هاي حاشيه شهر هستند. اين ها الان 16 خانوارند و مسئله، مسئله کوچکي است. اما همين مسئله کوچک به علت امروز و فردا کردن ها و کم توجهي هاي ما چند سال بعد به مشکلي جدي براي شهر تبديل مي شود. چند ماه پيش معاون فرماندار اعلام کرد که طرحي براي کوچ چادر نشين هاي حاشيه شهر تهيه کرديم و مشکل حل شده است اماچندي پيش فرمانده نيروي انتظامي سبزوار گفت ما با برخورد قهري با آنها مخالفيم. جناب فرمانده گفته مخالفيم اما نگفته است که راه جايگزين آنها به عنوان يکي از دستگاه هاي مسئول در اين زمينه چيست؟
 
بالاخره مسئولان و مديريت شهري بايد فکري براي اين مشکل بکنند. چند سال است که همچنان گرفتار چه کنم، چه کنم در اين باره هستيم. اگر همين رويه ادامه دهيم قطعا چند سال ديگر با کوي گلستان ديگري در حاشيه شهر مواجه خواهيم شد. چون هر چه زمان بگذرد آنها هم تعدادشان بيشتر خواهد شد و هم جا گيرتر خواهند شد و انتقال شان سخت تر. اگر الان که مشکل کوچک و ساده است کاري نکنيم قطعا فردا که مشکل بزرگ تر شد کارمان بسيار سخت خواهد بود. فقط حواس مان باشد که با همين تاخيرها و کوتاهي ها با دست خودمان "کوي گلستان" ديگري در حاشيه شهر ايجاد نکنيم.
 
باز نمونه ديگر حاشيه نشيني گسترده و به اصطلاح اين روزها "سکونت گاه هاي غير رسمي" است. کي باورش مي شود که در شهري مانند سبزوار بيش از 185 هکتار بافت فرسوده و سکونت گاه هاي غير رسمي داشته باشيم؟ اين ها چگونه بوجود آمده اند؟ آيا غير از اين است که تا کنون حاشيه هاي شهر را به امان خداد رها کرده بوديم. دو دهه همه چيز را رها کرديم حالا در ميان انواع مسائل و مشکلات اين سکونت گاه هاي غير رسمي دست و پا مي زنيم. نياز به توضيح بديهيات نيست که اين مناطق چه مشکلات و آسيب هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي که ندارند. خوشبختانه شهرداري در دوره جديد به صورت جدي وارد اين مناطق حاشيه اي شده و دارد کارهاي مي کند. چون به اين رسيده است که جلو ضرر را از هر جا بگيرد منفعت است. اميدواريم دستگاه هاي ديگر هم کمک کنند تا اين مناطق سر و ساماني پيدا کنند.
 
نمونه ديگر، تاغ هاي 40-50 ساله را دود مي کنيم و عين خيال مان نيست اما چند سال ديگر که سبزوار هم مانند استان هاي جنوبي در شن و ماسه غرق شد تازه مي فهميم چه کرده ايم. سبزوار شهر کويري است و در محاصره شن و ماسه؛‌ فاجعه وقتي است که اين دو با هم بيايند. تازه آن وقت مي فهميم که چکارهايي بايد مي کرديم و نکرديم. تازه آن وقت مي فهيم که نابودي تاغ زارها براي خوراک قليان ها يعني چه؟ تازه آن وقت است که "بحران واقعي" آغاز خواهد شد. همه اين ها الان جلو چشم ما اتفاق مي افتد و ما بي اعتنا و بي خيال از کنارش رد مي شويم اما چند سال ديگر مکافاتش را خواهيم ديد. اما دقت نمي کنيم که آن "بحران واقعي" را خودمان ساخته ايم و نتيجه عملکرد امروز ماست.
 
آقايان مي دانند که اگر الان کاشتن تاغ و درختان ديگر را براي محافظت شهر آغاز و خوب هم مراقبت کنند تازه ده سال ديگر اين درختان به ثمر خواهند نشست. ما الان با پک هاي عميق و صداي کرکر قليان ها در خلسه ايم اما فردا که گرد و غبار و ماسه ها چشم ها و حلق مان را پر کردند تازه از خلسه و خواب زدگي بيرون خواهيم آمد. 
 
نمونه مشخص ديگر بحران بيکاري است. اينکه شهري با اين همه سرمايه و اين همه ظرفيت و استعداد، اين همه جوان بيکار داشته باشد؛ آيا علتي غير از مديريت هاي بحران زا و ناکارآمد ما مي تواند داشته باشد؟ خطرها و آسيب هاي بحران بيکاري اگر بيشتر از بحران کم آبي نباشد قطعا کمتر نيست اما انگار نه انگار و مسئولان اصلا به اين بحران خطرناک اصلا فکر نمي کنند. به هر حال اگر مسئولان شهري قلمي دست بگيرند به راحتي مي توانند چندين نمونه ريز و درشت ديگر از اين بحران هاي خود ساخته را فهرست کنند. 
 
در انتها باز هم به بحران آب برگرديم؛ سوال اصلي هنوز اين است: آيا مسئولان آب و فاضلاب و مديريت شهري سبزوار برنامه مدون و چشم اندازي براي مديريت درست منابع آبي شهرستان و منطقه در چند سال آينده دارند؟ تابستان امسال را به هر زحمتي بود پشت سر گذاشتيم اما آيا براي تابستان سال هاي ديگر فکري کرديم؟
 
 
برای مطالعه یادداشت های بیشتر به قلم علی نورآبادی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.
 
 
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:

 

نظرت را بنویس
comments

همشهری

ممنون. توضیح مبسوط و کاملی بود. منم خودم از نزدیک با مشکلات مجموعه آب و فاضلاب آشنام. کاملا درست بود. مشکل از جاهای دیگه است وگرنه این بندگان خدا شبانه روزی زحمت میکشند و من به شخصه دیده ام. پول باشه و سروقتش بیاد اینا همه کار میکنند.

حسن پژوهان

جناب نورابادی عزیز. مطلب جالبی بود ولی در بحث بحران آب با شما همعقیده نیستم. چون نگاهتون کاملا کلیشه ای و آکادمیک بود درصورتیکه مشکلات خیلی بیشتر از اون چیزی است که فکرش رو می کنید. برای نمونه سعی میکنم صحبتاتون رو درخصوص مباحث آبی بصورت منصفانه نقد کنم. 1- بحران آب مربوط به امروز و دیروز نیست. همون زمانی که برداشت های بی رویه آب از سفره های زیرزمینی شروع شد و کسی قدر این ماده گرانبها رو ندونست بحران آب شروع شد. اصلا فرهنگسازی نکردیم و ارزش واقعی آب رو به هیچ گرفتیم. مهم نیست الان بارون بیاد یا نه. چون اینقدر برداشت های بی رویه کرده ایم که حالا حالا هم اگه سیلاب بیاد باز هم سفره ها به جای اولش برنمیگرده. این بارونها حداقل 70-80 سال طول میکشه که برسه به سفره ها. پس الان کسی رو متهم نکنیم. نمیخوام درخصوص برداشتهای آب برای مصارف غیرشرب که با کمترین راندمان انجام میشه صحبت کنم چون تقریبا کمتر کسی است که ندونه بالغ بر 90% آب تو بخش کشاورزی مصرف میشه درحالیکه میانگین اون در کشورهای پیشرفته حتی به 30-40 درصد میرسه. چون دراینخصوص بحث فراوونه و درتخصص منم نیست ازش میگذرم.ولی درخصوص آب شرب تا دلتون بخواد حرف برای گفتن دارم. 2- آب شرب برای هرشهری معمولا مطالعات چندین ساله داره و اصلا اینطور نیست که بگید مدیر بلد نیست چکاری انجام بده. همه شهرهای استان با مطالعات جمعیتی و ضرایب پیک روزانه و ساعتی تحلیل شده اند و افق طرحاشون مشخصه و گزارشهاشون هم مستند و دقیق. حالا اینکه سبزوار مشکل بحران بی آبی رو داره از سال 90 معلوم بود و مشخص. نگید که نمیدونید به علت عدم تخصیص اعتبارات، کل پروژه های دولتی چندین ساله که یا تعطیل شدند یا نیمه تعطیلند. نگید که نمی دونید بزرگترین مطالبات پیمانکاران مربوط به پیمانکاران وزارت نیروست. و بطور خلاصه نگید که نمی دونید سیاستهای دولت قبل چه به حال و روز مملکت آورده. قرار نیست حرف سیاسی بزنم ولی مطمئنا کسی که اینجور درخصوص بحران و راهکارهاش صحبت میکنه قطعا میدونه که با دست خالی نمیشه پز عالی داد. 3-کمتر کسی است که ندونه سبزوار جزو شهرهاییه که آمار هدررفت بالایی داره و شبکه فرسوده اش هم حدود 30 درصد کل شبکه شهره یعنی حدود 180 کیلومتر. جهت اطلاعتون هم باید عرض کنم اعتبار مورد نیاز برای این 180 کیلومتر شبکه فرسوده چیزی نزدیک به 25 میلیارد تومنه. تعویض این شبکه فرسوده هم عرضه نمیخواد برادر من. پول میخواد. حالا اگه منظورتون از عرضه، پیگیری مدیران شهریه که میتونید آمارشو از نمایندگان محترم مجلس، فرماندار محترم، مدیرعامل آبفای استان و مدیرعامل شهر سبزوار جویا بشید. فکر میکنم از راه آهن سبزوار بیشتر این مساله رو پیگیری کردند. منم نمیخوام از عملکردشون دفاع کنم چون اعتقاد دارم خودشون باید بیان و توضیح بدن. ولی بی انصافیه که زحمات شبانه روزیشون رو نادیده بگیرید. بنده شخصا دست کسانی که زحمت کشیدند و این اعتبار 14 میلیارد تومنی رو برای سبزوار آوردند میبوسم اعم از نماینده و وزیر و فرماندار و مدیرعامل شهرستان. این اعتباری که الان برای سبزوار اومده در این چندساله بی سابقه بوده و مطمئن باشید اثراتشو در چندماه آینده خواهید دید 4- برادر من گفتید ترکیدن لوله واقعا بحران است؟ اگه بهتون بگم ما بدتر از ترکیدن لوله داریم شاید باورتون نشه. بحران ها رو نمیگم چون باید فردا به هزارجا حساب پس بدم فقط همینقدر بدونید اگه تا الان بحران جدی درباره آب بوجود نیومده فقط و فقط بخاطر عرق سبزواری بودن بعضیها تو مجموعه آب و فاضلابه که با چنگ و دندون نذاشتن اوضاع ازین بدتر بشه وگرنه کیه که ندونه وقتی قیمت تمام شده آب بالای 1000 تومنه و شما مجبوری آب رو به کمتر از 400 تومن بفروشی یعنی هی داری پسرفت میکنی. اونجوریه که تصفیه خونه فاضلابت چندین ساله اورلود میمونه و نمی تونی کاری بکنی. اونوقته که حتی توان تعمیر لوله های فرسوده ات رو نداری تا چه برسه به تعویضش. اونوقته که تو تابستون پمپ چاهت میسوزه و پیش آقای عابد گردن کج میکنی و این شخص محترم بخاطر سبزواری بودنش آبروتو میخره و پمپ نسیه میاره. اونوقته که پرداخت حقوق پرسنلت با مشکل مواجه میشه. اونوقته که به عالم و آدم بدهکار میمونی و لقب کلاهبردار پیدا میکنی. اونقته که طلبکارات میان پشت در اتاق مدیرعامل شرکت و ...5- بنابراین استاد عزیز. در جاییکه من و امثال من هشتمون گرو نهمون هست صحبت از پیشگیری قبل از بحران بودن خطاست. خیلی ها این صحبتاها رو خیلی علمی تر و قشنگ تر از حضرتعالی بیان میکردند ولی وقتی پای عمل اومد امتحان خودشون رو پس دادند. فقط اونایی موندند که به سبزوار وفادار مونده و به قیمت از دست رفتن آبروشون سعی کردند کمترین مشکلات برای شهروندان عزیزمون پیش بیاد. و اما صحبت پایانی امثال پژوهان ها هم خالی از اشتباه نیستند و احتیاج به کمک دارند. همونجور که تو همین تابستون، این افراد عزیز با پیامهاشون و حتی بازدیداشون و پیگیریهاشون ثابت کردند دلشون برای سبزوار میتپه. امیدوارم دست در دست هم برای ساختن سبزواری بهتر تلاش کنیم و از سختیها و کاستیها نهراسیم.
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما