نیشابور از سبزوار عقب مانده است / کسی در ارتقای سبزوار به مرکز استان شک نمی کند
یک خبرنگار نیشابوری در رسانه های محلی این شهر از عقب ماندن تدریجی نیشابور از سبزوار انتقاد کرده و گفته طبق برنامه های سند توسعه این دو شهرستان، توسعه سبزوار به گونه ای برنامه ریزی شده است، که دیگر کسی برای ارتقاء این شهر به مرکز اسان شک نمی کند.
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، حامد صادقی طی انتشار یادداشت کوتاهی که در سایت های عطار نیوز و فضل نیوز نیشابور انتشار یافته، مدعی شده است بزرگان هنگام تنظیم سندهای توسعه شهرستان های سبزوار و نیشابور تصمیم گرفته اند نیشابور را به تدریج ضعیف نگاه دارند تا سبزوار بتواند در آینده به راحتی استان مستقل خود را درغرب خراسان رضوی تشکیل دهد.(منبع)
اینک در نقد این نوع نگاه خصمانه و مبتلا به نوعی توهم توطئه که مدت هاست توسط برخی خبرنگاران نیشابوری ابراز می شود، باید گفت: هرچند مقایسه شهرهای سبزوار و نیشابور با یکدیگر در موضوع استان شدن، مقایسه اشتباهی است و برخلاف تصور عوام، این دو شهر در مسئله استان شدن اصلا رقیب یکدیگر نیستند. اما به نظر می رسد آنچه خبرنگار نیشابوری را نگران کرده، حرکت سریع سبزوار در ایجاد و تکمیل زیرساخت های مهم توسعه در این شهرستان است.
مدتی قبل نیز رضا داروغه، یکی دیگر از خبرنگاران نیشابوری نسبت به جایگاه مناسب شهرستان سبزوار که با تلاش و همت خبرنگاران این شهر در صدا و سیمای خراسان رضوی ایجاد شده است، حساسیت نشان داده بود و یادداشتی علیه سبزوار را با ادبیاتی سرشار از عصبانیت و یک جانبه نگری در بعضی رسانه های نیشابور منتشر کرده بود.(منبع)
حال بهتر است نگاهی گذرا به وضعیت دو شهرستان سبزوار و نیشابور و در جغرافیای کنونی سیاسی و اقتصادی خراسان رضوی داشته باشیم :
در بحث مقایسه سبزوار و نیشابور ممکن است یکی از اولین موضوعاتی که به ذهن هر تحلیل گری برسد، مقایسه مسئله برخورداری از امکانات صنعتی و اقتصادی و ضریب اشتغال مردمان دو شهر باشد.
در این رابطه هرچند، قابل انکار نیست که شهر نیشابور به واسطه نزدیکی به کلانشهر مشهد مانند فریمان و چناران دیگر شهرهای اطراف مشهد، این شانس را داشته است که با سرمایه گذاری های دولتی ، از صنایع متعددی برخوردار شود و همین موضوع وضعیت اشتغال جوانان نیشابوری را همواره در سطح بهتری از جوانان سبزواری و بسیاری دیگر از شهرهای خراسان قرار داده است. اما در عین حال این نزدیکی هرچند از جهت اشتغالزایی برای نیشابوری ها شانس خوبی به همراه آورده، اما از طرفی دیگر، هویت مستقل اقتصادی این شهر را به خطر انداخته و آن را به شکل پاره وابسته ای از تن کلانشهر مشهد جلوه گر ساخته است.
به طوری که مجتمع فولاد به عنوان بارزترین صنعت کنونی خراسان هرچند حدود دو دهه قبل با سرمایه گذاری دولت های وقت در نزدیکی نیشابور احداث شد، اما از لحاظ مالکیت صنعتی متعلق به مشهد است و دفتر مرکزی آن در شهر مقدس مشهد قرار دارد و نام رسمی آن فولاد خراسان است. و همچنین تمام تصمیم گیری های این پروژه از ابتدا تا کنون خارج از محدوده مدیریتی شهرستان نیشابور و در سطح استان و کشور انجام می شده است.
یک نمونه دیگر از ده ها نمونه موجود در بحث صنعت، کارخانه نخ ریسی خسروی مشهد است که هنگامی که در سال 1383 برای کاهش آلودگی های این کارخانه در کلانشهر مشهد، به شهرک صنعتی خیام در بخش زبرخان نیشابور انتقال یافت، دفتر مرکزی و مالکیت صنعتی آن برای مشهد باقی ماند.
بنابراین سبزوار و نیشابور با اینکه دو شهر تاریخی و با اهمیت خراسانند که سابقه شکوه تمدنی و فرهنگی آنان به چندهزارسال قبل از اسلام می رسد و در دوران پس از اسلام نیز هر یک سابقه پایتختی برخی حکومت های تاریخی ایران را داشته اند، در دوره کنونی و در نتیجه سیاست های تمرکزگرایانه دولت های گذشته، در وضعیت ناخوشایندی قرار گرفته اند که یکی مانند سبزوار از مشکل شدید بیکاری جوانان رنج می برد و دیگری مانند نیشابور به تدریج زیر سایه وابستگی اقتصادی و ذوب شدن در هویت کلانشهر مشهد با رشدی غول آسا و روزافزون قرار گرفته است.
با این حال اگر بحث توسعه صنعتی را که با دخالت مستقیم دولت های وقت و تحت تأثیر نزدیکی به کلانشهر مشهد برای نیشابور اتفاق افتاده، کنار بگذاریم، چنانکه از متن یادداشت حامد صادقی بر می آید، مهمترین دغدغه وی درنوشتن این مطلب بحث توانایی استان شدن نیشابور در رقابت با سبزوار است که به نظر می رسد همانطور که این خبرنگار نیشابوری به درستی اشاره کرده است، با ارتقای بخشهای مدیریتی، اداری و تشکیلاتی و ارتقای سطح مدیریتهای شهرستان به ادارهکل در سبزوار که در برنامه توسعه این شهر گنجانیده شده است ، موقعیت بهتری برای سبزوار پیش بینی شده است. و علاوه برآن، زیرساخت های دیگری نظیر وجود راه های ارتباطی متعدد به جهات مختلف جغرافیایی ، فرودگاه، دانشگاه های معتبر ملی، منطقه ویژه اقتصادی، وجود شهرستان های اقماری، اماکن ورزشی نظیر استادیوم 15 هزارنفره فوتبال به عنوان دومین استادیوم بزرگ خراسان رضوی بعد از مشهد، در دهه های اخیر برای سبزوار فراهم آمده و یا در حال فراهم سازی است که شهر نیشابور از این گونه پروژه های با اهمیت بی نصیب مانده است.
بنابراین انتقاد خبرنگار نیشابوری تا به آنجای کار که از ظلمی که تا کنون به این شهر دیرپا رفته و به تدریج باعث عقب افتادن نیشابور از توسعه مطلوبش شده است، صحیح به نظر می رسد، اما آنجا که نوک پیکان حملات خود را معطوف توطئه ای کرده است که قرار است بزرگانی غیرنیشابوری آن هم بزرگانی که حامد صادقی دقیقا معلوم نکرده چه کسانی هستند و چه انگیزه هایی دارند؟به عمد و به زور نیشابور را از سبزوار عقب تر نگاه دارند! ، دیدگاهی اشتباه و ضربه زننده و حساسیت برانگیز است که قطعا نیاز به تجدید نظر جدی دارد.
به طور مثال در زیرساخت های حمل و نقل، اگر فرودگاه سبزوار را مد نظر قرار دهیم، پروژه ای است که با سرمایه و همت بخش خصوصی و در واقع با یک نگاه دوراندیشانه، توسط خود مردم سبزوار برای توسعه آینده این شهر ساخته شده است.
همچنین در زمینه تقسیمات کشوری، اگر شهرستان شدن 4 بخش تابعه سبزوار در مدت کوتاه 4 سال (از 87 تا 91) را مورد بررسی قرار دهیم، بی شک این رکورد موفقیت آمیز، در نتیجه اتخاذ رفتار صلح جویانه مردم محلی در قبال یکدیگر و سیاست بی سر و صدا و هوشمندانه مسئولان و نمایندگان وقت بوده است و طبیعتا اگر همین سیاست هوشمندانه و رفتار صلح جویانه در میان مردم شهرهای بزرگ دررود، قدمگاه و خرو نیشابور در قبال یکدیگر به وجود بیاید و رقابت های ضربه زننده را کنار بگذرند، قطعا بخش 70 هزارنفری زبرخان نیز که قطب مهم صنعت، کشاورزی و گردشگری خراسان است، خیلی زود خواهد توانست به شهرستان یا شهرستان هایی مستقل ارتقاء یابد.چنان که بخش های جوین، جغتای، خوشاب و داورزن سبزوار با جمعیت هایی به مراتب کمتر از زبرخان نیشابور، پس از کنار گذاشتن اختلافات اولیه ای که بر سر تقدم و تأخر در شهرستان شدن با یکدیگر داشتند، و با پیگیری و تلاش مسئولان و نمایندگان وقت نتیجه مثبت این موضوع را در مدت 4 سال مشاهده کردند و ان شاالله بخش های ششتمد و روداب نیز خواهند توانست با همین روش در آینده نزدیک به شهرستان های مستقلی ارتقاء یابند تا با کوچک شدن حوزه اداری و سیاسی شهرستان های غرب خراسان رضوی، چابکی و دقت نظر بیشتری در مسئولان منطقه برای پیگیری نیازها و مطالبات مردم تحت پوشش خود فراهم آید.
پس می بینیم که برخلاف طرز فکر و سطح اندیشه این خبرنگار نیشابوری، رسیدن به توسعه و یا قرار گرفتن در مسیر آن و یا برعکس عقب ماندن از توسعه، برای هیچ شهر و منطقه ای امری زوری! و ناشی از توطئه ای نیست که بزرگانی ناشناس بخواهند از بیرون برای یک شهر یا کشور در نظر بگیرند و تحمیل کنند! بلکه مهمترین عامل توسعه هر شهر و ملتی تلاش و همت و برنامه ریزی واقع بینانه و به دور از تعصب بر مبنای داشته های کنونی و آینده نگری مردم همان شهر و البته اندکی شانس نظیر موقعیت جغرافیایی و وضعیت سیاسی کشور و منطقه است.
رقابت نیشابور با سبزوار در امر استان شدن، منتفی است
اما درباره بحث مرکز استان شدن شهرهای نیشابور و سبزوار چنان که در بالا اشاره شد، حقیقتی مهم در این مسئله، وجود دارد که معمولا به عمد یا غیر عمد، کمتر مورد توجه قرار گرفته و آن این است که برخلاف تصور عوامانه ای که رایج شده، نیشابور به طور کل نمی تواند رقیب سبزوار باشد.
چرا که تقریبا هیچ طرح موجهی طبق استانداردهای تقسیمات کشوری که بتواند با قراردادن دو شهر نیشابور و سبزوار در یک استان جدید به مرکزیت یکی از این دو شهر، تحقق یابد، در حال حاضر وجود ندارد. زیرا به لحاظ مختصات جغرافیایی مرکز استان شدن نیشابور برای شهرستان های غربی خراسان رضوی در بردارنده هیچ مصداقی از تمرکززدایی نیست و بلکه برعکس، منجر به برخورداری بیشتر منطقه ای خواهد شد که همین حالا نیز به واسطه نزدیکی به کلانشهر مشهد چنانکه در بالا بیان شد، از امکانات صنعتی و اقتصادی زیادی هرچند به شکل وابسته، برخوردار است و این موضوع فقط می تواند به کلان تر شدن محدوده کلانشهر مشهد تا شعاع 100 کیلومتری منجر شود که در حال حاضر نیز، به اندازه کافی از مشکلاتی نظیر ترافیک جاده ای، آلودگی هوا، رشد سریع جمعیت، آسیب به زیستگاه های طبیعی و جانوری، کاهش منابع آبی و ... رنج می برد.
بنابراین از لحاظ مختصات جغرافیایی و نیز ضرورت های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نیشابور منطقاً نمی تواند مرکز مناسبی برای استان احتمالی ای باشد که در غرب خراسان تشکیل خواهد شد مگر اینکه بتواند رضایت مردم شهرستان های غرب خراسان رضوی به ویژه سبزوار را به عنوان پرجمعیت ترین شهر منطقه، به دست آورد و طوری شود که سبزواری ها از حق خود بگذرند و موقعیت و امکانات برتر خود را نادیده بگیرند و با نیشابور کنار بیایند و مرکز استان شدنش را بپذیرند!
از طرف دیگر با وجود حساسیت های ضربه زننده ای که به مرور زمان، در اثر مقایسه های نابه جا، بین مردم دو ناحیه ایجاد شده، احتمال توافق و رضایت یکی از این شهرها به نفع دیگری نیز وجود ندارد و در این شرایط سبزوار از آنجایی که در غربی ترین مرز خراسان رضوی و با فاصله بیش از 200 کیلومتری تا مشهد مقدس واقع شده و از جمعیتی تقریباً برابر با شهر نیشابوربرخوردار است (منبع)، در جایگاهی قرار دارد که هر بحث و سخنی درباره استان شدن نیشابور را می تواند تحت الشعاع وجود خود قرار دهد.
در واقع می توان گفت، همانطور که نزدیکی به مشهد شانس برخورداری از سرمایه گذاری های دولتی در زمینه صنایع مادر را به نیشابور داده است، در عوض دورتر بودن سبزوار از مشهد و قرار داشتن در نقطه مرزی خراسان رضوی (هم مرزی با دو استان سمنان از غرب و خراسان شمالی از شمال) موقعیت استراتژیک سیاسی ای به این شهر بخشیده که خود به خود سبزوار را از نوعی حق وتو برای هر گونه تصمیمی درباره تشکیل استان های جدید دراین منطقه برخوردار کرده است.
نگاهی به استان شدن بجنورد و بیرجند در اوایل دهه 1380 شمسی
موقعیت استراتژیک جغرافیایی سبزوار در حال حاضر، امتیازی است که هیچیک از شهرهای سبزوار و نیشابور دراوایل دهه 1380 شمسی در رابطه با شهرهای بجنورد و بیرجند، نداشتند و خراسان های شمالی و جنوبی به خاطر فاصله بیشتر از مشهد و قرار داشتن در نقاط مرزی استان خراسان بزرگ، توانستند محدوده جغرافیایی خود را بدون وابستگی به سبزوار و نیشابور، به گونه ای تعریف کنند، که علی رغم وجود اعتراضات در دیگر شهرهای مدعی، بازهم استان شدن آن ها غیرممکن نبود و موافقت مردم شهرستان های نیشابور و سبزوار شرط لازم برای استان شدن بجنورد و بیرجند محسوب نمی شد.
جالب اینجاست که در آن زمان سبزوار و نیشابور از لحاظ جمعیتی از بجنورد و بیرجند با فاصله چشمگیری، بزرگتر بودند و به لحاظ صنعتی نیشابور از این شهرها جلوتر بود و به لحاظ دانشگاهی سبزوار جایگاه بهتری نسبت به این شهرها داشت و البته هر دو شهر بیرجند و بجنورد دارای فرودگاه فعال بودند (مانند وضعیت امروز سبزوار) وهردو فاقد راه آهن بودند.(بازهم مانند وضعیت امروز سبزوار با این تفاوت که سبزوار با فاصله بسیار اندک 45 کیلومتری تا راه آهن سراسری هم اکنون هرچند به کندی اما به هرحال در حال احداث مسیر ریلی خود است.)
حالا پرواضح است که آن شرایط مطلوب ابتدای دهه 1380 برای بجنورد و بیرجند در خراسان بزرگ، در دهه 1390 برای تربت حیدریه و سبزوار در خراسان رضوی به وجود آمده است.
نیشابور قابل مقایسه با کرج نیست
عده ای مسئله استان شدن نیشابور را با کرج مقایسه می کنند و می گویند فاصله کرج تا کلانشهر تهران بسیار کمتر از فاصله نیشابور تا مشهد بود اما کرج توانست به مرکز استان ارتقاء یابد.
این مقایسه از هر نظر مقایسه ای اشتباه و مغالطه کارانه است. زیرا شهر کرج با جمعیت حدود یک نیم میلیون نفر از چندین سال قبل از مرکز استان شدن، به جمع کلانشهرهای کشور پیوسته بود و از این بابت نیشابور که در حال حاضر جمعیت حدوداً 250هزارنفری و تقریبا برابر با شهر سبزوار(منبع) را دارد قابل مقایسه با کرج نیست.
از طرفی دیگر کرج در نزدیکی تهران در حالی استان شد که با هیچ رقیب دیگری که از همان سطح جمعیتی برخوردار باشد، مواجه نبود و تازه با همه این ها به نظر می رسد کرج به خاطر همین نزدیکی به تهران خیلی هم دیر استان شد و اگر فاصله دورتری از تهران می داشت باید خیلی زودتر از سال 89، به مرکزیت استان ارتقاء می یافت. البته همین استان شدن دیرهنگام کرج را هم می توان حدس زد به دلیل نیاز اضطراری کلانشهر تهران برای کم شدن ازدحام این شهر و تمرکززدایی از آن بوده است. نیازی که به نظر نمی رسد، مشهدی ها که فعلا در رقابت با تهران، ولع زیادی برای رشد و تمرکزگرایی بیشتر دارند، به این زودی ها آن را احساس کنند.
وضعیت تاریخ و فرهنگ
عده ای در بحث استان شدن شهرهای نیشابور و سبزوار بحث تاریخ و فرهنگ را مطرح می کنند.
بحثی که به نظر می رسد هیچ مزیت خاصی برای هیچ یک از دو شهر سبزوار و نیشابور نسبت به یکدیگر ایجاد نمی کند. زیرا این دو شهر آن قدر از تاریخی طولانی و غنی برخوردارند که در واقع می توان گفت ، نه تنها شایسته استان شدن هستند، بلکه از بابت غنای فرهنگی و تاریخی هر یک به تنهایی به اندازه یک یا چند کشور محسوب می شوند.
تاریخ مدنیت سبزوار و نیشابور براساس یافته های باستان شناسی در اطراف این شهرها، به هزاره های طولانی قبل از میلاد باز می گردد و فراز و فرود و نابودی ها و تأسیس های مجدد فراوانی را تجربه کرده اند به طوری که هیچ پژوهش متقنی تا کنون نتوانسته مشخص کند کدام یک از این دو شهر بر دیگری تقدم داشته است؟
اما اشتراکات فرهنگی و تمدنی زیادی بین این دو منطقه همجوار کشف شده به طوری که هر دو در منطقه باستانی رئونت یا ریونت (ریوند امروزی)به معنای دارنده شکوه و جلال و جایگاه احداث آتشکده آذربرزین مهر در دوران قبل از اسلام با یکدیگر اشتراک دارند.(منبع)
در دوران بعد از اسلام نیز این دو شهر باز فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده اند و همیشه اوضاعشان به یک منوال نبوده است. گاهی نیشابور دارای رونق و شکوه بوده و به پایتختی حکومت ها می رسیده است، مانند قرن های اولیه اسلامی و گاهی نیز ستاره اقبال سبزوار طلوع می کرده و مانند دوره سربداران پایتخت اولین حکومت مردمی و شیعه 12 امامی ایران به رهبری مذهبی شیخ خلیفه مازندرانی و رهبری سیاسی و نظامی پهلوان عبدالرزاق باشتینی می شده است. بنابراین با وجود این پیشینه تاریخی غنی و طولانی نمی توان از این حیث هیچ امتیازی برای یکی از این دو شهر نسبت به دیگری در نظر گرفت.
از آن گذشته بحث تاریخ و فرهنگ زمانی بیش از پیش رنگ و رو می بازد، که بدانیم اصلا در تقسیمات کشوری بیشتر جنبه های سیاسی و اقتصادی مطرح است نه تقسیمات فرهنگی و تاریخی و بنابراین شهر جدیدالتأسیسی مانند زاهدان که تا هشتاد سال قبل روستای کوچک و تازه تأسیسی به نام «دزدآب» محسوب می شده است(منبع) ، در مقابل شهری مانند زابل با تمدن چندهزارساله تاریخی و فرهنگی می تواند به مرکزیت استان سیستان و بلوچستان انتخاب شود.
وضعیت آب و هوا، منابع طبیعی و به ویژه آب
در بحث استان شدن شهرهای نیشابور و سبزوار، برخی مسئله آب و هوا و منابع طبیعی و به ویژه آب را مطرح می کنند.
هرچند منابع طبیعی به ویژه آب ، برای ادامه حیات شهرها و جوامع مختلف بسیار ضروری هستند، اما این بدان معنا نیست که شهرها و روستاهایی که با سخت کوشی و همت بلند مردان و زنانشان در مناطق سخت تر جغرافیایی شکل گرفته اند، باید محکوم به نابودی و محرومیت از همه امکانات اداری و سیاسی باشند! مشاهده شهرهایی نظیر سمنان، یزد، قم، زاهدان و چند شهر کویری دیگر در ایران که برخی از آن ها حتی در تأمین آب شرب خود نیز مشکل دارند و مردمشان آب نوشیدنی را از فروشگاه ها تهیه می کنند، اما سال هاست مرکز استان هستند و یا بر عکس شهرهای خوش آب و هوایی نظیر شاهرود که در مقایسه با سمنان هم جمعیت بیشتر و هم آب و هوای بهتری دارند، اما بازهم استان نشده اند، نشان می دهد درتقسیمات کشوری هدف کاهش تمرکز و توزیع عادلانه امکانات اداری و سیاسی بین تمام مناطق مختلف کشور است.
چرا که وقتی جمعیتی در جایی حضور یابد، چه کویری و چه کوهستانی، وظیفه حکومت ها ارائه امکانات به آنان است و قرار نیست به شکل ناعادلانه ای، همه امکانات سیاسی و اداری به مناطقی داده شود، که از امکانات طبیعی هم برخوردارند و در نقطه مقابل هرگز بنا نیست همه تلاش ها و سخت کوشی های مردمی که در مناطق سخت تر جغرافیایی با همت خود شهرها و آبادانی هایی را ایجاد کرده اند نادیده گرفته شود.
طرحی برای اتحاد و رضایت همگانی از تقسیمات سیاسی آینده در خراسان رضوی
بنا بر آنچه گفته شد، به نظر می رسد در جغرافیای سیاسی ، اقتصادی امروز خراسان رضوی به عنوان مهمترین عوامل تأثیرگذار در تشکل استان های جدید، شهری نظیر سبزوار درموقعیتی قرار دارد، که به قول آقای حامد صادقی خبرنگار نیشابوری اگر زمانی بحث تقسیمات کشوری مطرح شود، کسی در مرکز استان شدن سبزوار شک نمی کند. با نگاهی وسیع تر می توان گفت، تربت حیدریه نیز تقریبا همین موقعیت مطلوب سبزوار را دارد.
با این حال همانطور که در دهه 80 نیز، می شد طرح تقسیمات کشوری را به جای تشکیل 2 استان جدید، با تشکیل 5 استان جدید به مرکزیت شهرهای بجنورد، بیرجند، سبزوار، تربت حیدریه و نیشابور پیش برد، در دوره کنونی نیز اگر بازهم قرار باشد تقسیمات جدیدی شکل بگیرد می توان با ایجاد نوعی فضای دوستانه و متحدانه بین مردم شهرستان های مدعی به فکر تأسیس استان های سه گانه به مرکزیت شهرهای سبزوار، تربت حیدریه و نیشابور بود.
لذا مقایسه استان شدن نیشابور با سبزوار یا تربت حیدریه مطلقا نمی تواند از جنس استان شدن یکی از شهرهای سبزوار یا نیشابور و یا یکی از شهرهای نیشابور یا تربت حیدریه باشد. بلکه این مقایسه فقط می تواند از جنس استان شدن نیشابور مدت کمی بعد از سبزوار و تربت حیدریه و یا در شرایط خوش بینانه، استان شدن نیشابور همزمان با سبزوار و تربت حیدریه باشد.
این موضوع را مجله اینترنتی اسرارنامه مدت ها قبل از این در سال 1391 نیز طی انتشار مقاله ای کوتاه اما بسیار پربازدید (تا این لحظه نزدیک به 20 هزاربازدیدکننده و 400نظر)با عنوان:
«استان شدن سبزوار ، نیشابور و تربت حیدریه با رمز اتحاد» (کلیک کنید) بیان کرده بود. اما متأسفانه با برخی کج فهمی ها و حساسیت های بی مورد از سوی شماری از مخاطبان مواجه شد و با ارسال نظراتی احساسی و به طبع غیرمنطقی و غیردوستانه ، پیام اصلی مقاله را تحت الشعاع دعواهای احساسی و تعصبات کور منطقه ای قرار داد.
با این حال هنوز هم به نظر می رسد، از هر طرف که به این موضوع نگاه کنیم، در فضای کنونی کشور و استان تنها نگاه منطقی و مطلوب به موضوع تقسیم مجدد خراسان، همین نگاه دوستانه و متحدانه است و بر تمام دلسوزان ، تلاش گران و تأثیرگذاران بر این امر نظیر خبرنگاران و فعالان رسانه های عمومی ضروری است، تا حد امکان با کنار گذاشتن تعصبات خشک و جدا شدن از تفکرات بی پشتوانه خودبرتر بینی و توهمات بی اساس خود مرکز جهان پنداری، نگاهی سازنده و مبتنی بر همراهی و همکاری متقابل را اتخاذ کرده و بسط و گسترش دهند.
چرا که در صورت تحقق این نوع نگاه، حتی اگر تقسیم مجدد خراسان رضوی به این زودی ها رنگ واقعیت به خود نگیرد، حداقل رابطه ای سازنده و همسایگی ای صمیمانه و آسایش بخش برای ساکنان شهرستان های غرب، مرکز و جنوب خراسان رضوی در کنار یکدیگر میسر خواهد شد.
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
تشکیل استان سربداران به مرکزیت سبزوار حق مسلم و نیاز ضروری مردم غرب خراسان رضوی است.