لیلا آقا رضایی، بانوی شاهرودی که نویسنده ای سبزواری شد

لیلا آقا رضایی یکی از بانوان هنرمند ساکن در دیار سربداران است که تا کنون تعدادی کتاب رمان از وی منتشر شده است. وی هرچند اصالتاً سبزواری نیست و در شهر همسایه  سبزوار شاهرود متولد شده است اما به خاطر ازدواج با همسری سبزواری و چندین سال زندگی در دیار سربداران ، حالا دیگر خود را یک شهروند سبزواری می داند و از همین رو می توانیم وی را یک هنرمند همشهری قلمداد کنیم.
هستی اسلام نژاد خبرنگار افتخاری اسرارنامه از همین رو به سراغ این بانوی نویسنده رفته است تا به معرفی وی برای مخاطبان همیشگی اسرارنامه بپردازد:


ـ لطفاً خودتان را معرفی کنید.
 لیلا آقا رضایی، متولد 1358، واهل شهرستان شاهرود هستم، بعد ازآشنایی و ازدواج، چون همسرم سبزواری بودند، برای سکونت به اینجا  آمدیم، خودم را تنها متعلق به شاهرود نمی دانم، چون سبزوار محل زندگی من است.


ـ از چه زمانی کار نوسندگی را شروع کردید، وبه این کارعلاقه مند شدید؟
علاقه به نوشتن، دقیقاً از زمانی که دوره ابتدایی را سپری می کردم در من به وجود آمد، چون بهترین کلاس ها، برایم زنگ انشاء بود. اولین کتابی که خواندم و مرا تشویق به نوشتن کرد، کتابی بود، به نام کدو قلقله زن، که دایی مرحومم به من جایزه داد و فکر می کنم آن زمان کلاس دوم ابتدایی بودم. بعداز آن هم مادرم چون دید به کتاب خواندن علاقه دارم، چندین کتاب که مناسب سنم بود برایم خرید، کتاب هایی مانند، قصه های خوب برای بچه های خوب، که این مجموعه داستان ها را خیلی دوست داشتم.
نوشتن همیشه به من آرامش می داد، اولین رمانم را در سن هجده سالگی نوشتم، ولی چون فکر نمی کردم دست نوشته های من یک روز به چاپ برسد، دنبال چاپ آن نرفتم، خواهر بزرگترم که داستان مرا خوانده بود، با من تماس گرفت وگفت: دست نوشته هایم را برای چاپ ببرم.
خواهرم اطمینان داشت که حتماً چاپ می شود، با تشویق های او داستانم را به یکی از انتشارات سبزوار بردم، بعد از یک هفته به من خبر دادند، که حجم نوشته های شما بالاست، و چون در این زمینه کار نمی کنیم، نمی توانیم داستان شما را چاپ کنیم، اول ناامید شدم، اما بعد از دو یا سه روز با انتشارات چکاوک در تهران تماس گرفتم، و کارم را برایشان ارسال کردم.
بعد از گذشت یک ماه، آقای شهبازی مدیر وناشر انتشارات چکاوک با من تماس گرفتند وگفتند: داستان شما برای چاپ تأیید شده، باورم نمی شد. خیلی خوشحال شدم که رمان من به چاپ می رسد. از اینکه مدیر انتشارات خودش با من تماس گرفته بود و این خبر را به من داد ذوق کردم، همیشه از خواهرم ممنونم که باعث شد به کارم ادامه دهم.
اولین رمانم ریشه در عشق نام داشت، که چندسالی طول کشید تا چاپ شد.

- به عنوان یک نویسنده ، طبیعتاً باید مطالعات زیادی داشته باشید. لطفا چند مورد از کتاب هایی که خوانده اید وتحت تأثیرشان قرار گرفته اید را نام ببرید.
مهمترین واثرگذارترین کتابی که تا به حال خوانده ام، «فاطمه فاطمه است» از دکتر شریعتی بود. با خواندن این کتاب، نگرش من نسبت به زن وپوشش وحضور او در جامعه، تغییر پیدا کرد.
در زمینه کار نویسندگی، کتاب (سووشون) سوگواری وشیون از خانم سیمین دانشور. وبرباد رفته از مارگارت میچل، حس وذوق نویسندگی را در من به وجود آورد.



- چه تعداد کتاب تا به حال چاپ کرده اید و آیا کتاب جدیدی در دست انتشار دارید؟
تا امروز چهارتا از رمان های من به چاپ رسیده، که بیشتر به موضوعات احساسی پرادخته ام، اما آخرین رمانی که برای چاپ فرستاده ام، بیشتر سعی کرده ام به مشکلات زنان در جامعه بپردازم، هرچند هیچ گاه جای عشق وعاطفه را در رمان هایم خالی نخواهم گذاشت.
رمانی که الان زیر چاپ دارم، به نام سیاه، سفید، خاکستری است.



ـ  آیا تحصیلات شما در کار نویسنگی تأثیر گذار بوده است؟
نویسندگی ذوق واستعداد، ذاتی می خواهد و فکر نمی کنم تحصیلاتم تأثیر خاصی در کار های من گذاشته باشد. اگر علاقه مند نباشی، هیچ کارگاه و کلاسی نمی تواند از انسان نویسنده بسازد، رشته دانشگاهی من حقوق است، یک رشته فوق العاده، جدی و خشک که اصلاً هیچ سنخیتی با کار نویسندگی، آن هم رمان ندارد.
هرچقدر که نویسندگی روحیه لطیف می طلبد، رشته حقوق، سخت به دور از احساسات وعواطف است. تنها تأثیری که بر کار من گذاشت، این بود که نوع نگاه مرا به جامعه تغییر داد.نگاهم به جامعه، مشکلات مردم، و احساسات وعواطف دیگران واقع گرایانه تر شد.



ـ آیا با داشتن همسر وفرزند وهم چنین، کار نویسندگی، ادامه تحصیل در دانشگاه برایتان مشکل نبود؟
چرا همیشه هرکاری در ابتدا سخت به نظر می رسد، ولی اگر به کاری که شروع کرده ایم علاقه داشته باشیم، می توانیم مشکلات را از سر راه برداریم. تا ترم چهارم همسرم به خاطر مسائل کاری در سبزوارنبودند. محل کارشان در شهر دیگری بود، من مجبور بودم، چندین کار را با هم انجام دهم. باید به تمام کارهای  داخل و خارج از منزل رسیدگی می کردم و هم به درس های پسرهایم، وهم به درس های دانشگاه خودم می رسیدم، شاید اگر خانواده ام در سبزوار بودند، مشکلاتم کمتر بود.
 به هرحال خیلی سخت بود، ولی با حمایت های همسرم، از ابتدای کار نویسندگی، وهم چنین تحصیل در دانشگاه،و با برنامه ریزی سعی کردم همه کارهایم را به نحو احسن انجام دهم. دروس دانشگاه را در طول هفت ترم، با معدل عالی تمام کردم و خوشحالم که با مشکلات جنگیدم، وشکست نخوردم.
از همسرم ممنونم که در تمام مراحل زندگی، حامی و پشتیبان من بوده و هست، و مشوق من، در کارهایم. با همراهی او توانسته ام، به همه کارهای مورد علاقه ام برسم.



ـ آیا تا به حال شده، دلتان بخواهد جای نویسنده دیگری باشید؟
گرچه نویسندگان بزرگی در ایران هستند از جمله، بزرگ علوی، سیمین دانشور، محمود دولت آبادی واحمد محمود، و... اما هیچ گاه نخواستم جای نویسنده دیگری باشم. با اینکه قلم من با قلم آنها قابل مقایسه نیست، ولی یاد گرفته ام فقط جای خودم باشم، همان طورکه قبلاً گفتم، نوشتن به من آرامش فوق العاده ای می دهد.
اگر بخواهم سعی کنم مانند فلان نویسنده، باشم این حس خوب وعالی را که از نوشتن می گیرم نخواهم داشت.


ـ آدم انتقاد پذیری هستید، وتا حالا شده از نوشته های شما ایراد وانتقادی شود؟
انتقاد که فراوان شده مخصوصا که عده ای مغرضانه از کارهای نویسندگانی چون من با عنوان ، رمان عامه پسند یاد می کنند، اما در کل  بهترین وشهیرترین نویسنگان هم، منتقدانی دارند. هر نویسنده خودش بهترین منتقد برای کارهایش است، و خوب می داند کدام انتقاد به جا وصحیح است وکدام نه !
 افراد زیادی هستند که نوشته های مرا اصلاً قبول ندارند. ولی در مقابل کسانی هم بودند، که با علاقه نوشته های مرا می خوانند، با من تماس می گیرند ومنتظر رمان بعدی من هستند. من سعی کردم در رمان آخرم یعنی سیاه، سفید، خاکستری از تمام انتقادات خوب وسازنده، خواننده های رمان های قبلی ام، نهایت  استفاده را ببرم، همیشه سعی کردم از کنارانتقاداتی که بار مثبتی ندارند با لبخند عبور کنم.



ـ چه توصیه ای برای  کسانی که به نویسندگی علاقه مند هستند، دارید؟
افراد زیادی هستند به نوشتن علاقه داشته، و در زمینه نویسندگی استعداد زیادی دارند وحتی دست نوشته هایی هم داشته اند، ولی ترس از شکست، واینکه شاید نوشته های آنها مورد استقبال قرار نگیرد، باعث شده، سر درگم بمانند.
این افراد دوست دارند با بهترین کار وارد دنیای نویسندگی شوند.
من خودم را در حد آن نمی دانم که بخواهم به آنان توصیه ای بکنم، اما تجربه این چند سال به من آموخته، که باید با ترس های  خودمان مواجه شویم. اگر نقاط ضعف وقوت خودمان را بدانیم، و بشناسیم، می توانیم آن ها را بر طرف کنیم، می توانیم تصمیمات بهتری بگیریم.
دنیای نوشتن ولذت نوشتن، فراتر وزیباتر از لذت مورد تأیید دیگران قرار گرفتن است وباید بدانیم، که هیچ نویسنده ای نمی تواند مورد تأیید و استقبال عموم قرار بگیرد، چون سلیقه ها متفاوت است.



ـ مهم ترین موضوعاتی که در آینده، می خواهید در رمان هایتان، به آن ها بیشترتوجه کنید چیست؟
مطمئنا زنان. چرا که با تمام امتیازاتی، که اخیراً به زنان ایران داده شده، بازهم، هم چنان جنس ضعیف هستند و متأسفانه زیاد جدی گرفته نمی شوند.
 

 

برای مشاهده گالری تصاویر از لیلا آقا رضایی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.

 

گزارش گر: هستی اسلام نژاد
 

برای مطالعه مطالب بیشتر از همین خبرنگار به بخش کوچه پس کوچه پیوندها در انتهای همین مطلب مراجعه کنید.

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

حاجیه خانم «ساعت سلطان» معروف به «باجی ساعت» معلم پیشکسوت قرآن در سبزوار

 

نظرت را بنویس
comments

سلام بر اسرار نامه میخواستم بگم با اطلاعاتی که من دارم می دونم که اسم رمان درحال چاپ خانم رضایی "سیاه سفید زندگی" هست نه سیاه وسفید خاکستری!!!!!!!!!
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما