فضای مجازی زمینه ساز ناهنجاری و خیانت در محیط خانواده

الهام شبانی مقدم / مجله اینترنتی اسرارنامه
 
زمانی که صحبت از طلاق می شود علل مختلفی را می توان برای آن ذکر کرد که در این میان عدم تعهد زوجین به یکدیگر از مابقی عوامل حادتر است زوج هایی که در ابتدا تعهد می دهند که تا آخر عمر کنار هم باشند اما این پیمان به دلیل عوامل متعدد مفهموم خود را از دست می دهد و رنگ خیانت به خود می گیرد.
 
طبق امارها و گفته عمده وکلا و مشاوران، امروزه بیشترین عامل جدایی زوجین خیانت یکی از طرفین است. متاسفانه این معضل در جامعه به حدی ریشه دوانیده که هر خیانت در زندگی زناشویی حکایتی متفاوت برای خود دارد. دسترسی آسان به فضای مجازی و استفاده نادرست از آن منجر به از هم پاشیده شدن کانون گرم خانواده ها و خیانت زوجین به همدیگر شده است. در زیر به حکایت هایی تلخ از زندگی زوج هایی که خیانت عامل فروپاشی زندگیشان شده اشاره می شود .
 
(بسیاری از اسامی در این گزارش جهت محفوظ ماندن هویت افراد، تغییر کرده است)
 
فریده: 
سه سال قبل در یک مهمانی که در آن نیز یکی از نزدیکترین دوستان پدرم حضور داشت با پسری آشنا شدم که در نگاه نخست پسر فرد موجهی به نظر می رسید.  این فرد پسر دوست پدرم بود طولی نکشید که آنها مرا برای پسرشان انتخاب کردند و به خواستگاری آمدند قبل از این اتفاق پدرم حساسیت ویژه ای روی یکدانه دخترش داشت اما انگار چون این پسر بهترین دوست قدیمی اش بود با خاطر جمعی  پیشنهاد آنها را برای آمدن به منزل پذیرفت. در این رفت و آمدها بیشتر با اخلاق و خصوصیات احمد آشنا شدم  تصمیم خود را برای ازدواج گرفتم در کمتر از یک ماه مراسم ازدواج ما برگزار شد. 
 
اوایل زندگی مانند هر تازه عروس و دامادی در سفر بودیم با اینکه در اوایل ترس زیادی از ازدواج داشتم اما اخلاق احمد باعث شد تا اعتماد من روز به روز به او بیشتر شود.
 
 دو سال از زندگی ما گذشت با تولد دخترم 'یگانه' رنگ و بوی خاصی به زندگی ما داده شد.
بعد از یک سال از تولد دخترم ، رفتارهای احمد  نسبت به قبل تغییر می کرد بطوریکه توجهی به زندگی حتی دخترم که شیرین زبانیش تازه شروع شده بود، نداشت .
 
شوهرم راننده ماشین سنگین بود اگر کار پیش  می آمد که می رفت وگرنه در سطح شهر با پراید مسافر کشی می کرد مدتی بود که شب ها  به بهانه اینکه مسافر خارج از شهرستان دارد به خانه نمی آمد.
 
احمد زمانی که بیکار بود در منزل استراحت می کرد اما به جای اینکه حواسش به من و دخترم باشد با موبایل خود را مشغول میکرد تحمل بی اعتنایی های او را نداشتم سعی میکردم با صحبت کردن او را متوجه خود سازم اما  تمام حواس او به موبایلش بود و حرف های مرا متوجه نمی شد و زمانی که شاکی می شدم با یک کلمه آره یا نه جوابم را می داد.
 
معمولا مشکلات زندگیم را با خانواده ام مطرح نمیکردم و تلاش میکردم خودم  آن را حل کنم تا اینکه دختر خاله ام ما را برای شام به خانه اش دعوت کرد من نیز دعوتش را به بهانه نبودن احمد رد کردم. اما او اصرار داشت تا حتما مرا ببیند، تا اینکه ماجرای شوهرم را که اخیرآ با یک خانم در ارتباط است را برایم تعریف کرد.
 
بدنم می لرزید شوکه شده بودم و بارها این سوال را از خود پرسیدم من که در زندگی برایش کم نگذاشته بودم چرا ؟
 
 سه روز از رفتن احمد به اهواز گذشته بود ثانیه شماری می کردم تا او به خانه بازگردد. دعا میکردم همه این حرف ها سوء تفاهم باشد. به محض آمدنش به خانه ماجرا را برایش گفتم. او در ابتدا همه چیز را کتمان کرد، تا اینکه حرف هایمان به نزاع کشیده شد و با کمال وقاحت گفت چندین ماه است که در شبکه مجازی با خانمی مطلقه آشنا شده و در مدتی که شب ها به خانه نمی آمد به بهانه کار به منزل او می رفته است و به مرور وابستگی زیادی نیز به او پیدا کرده است .
 
احمد صحبت می کرد مات و مبهوت فقط به حرف هایش گوش دادم انگار زبانم قفل شده بود گریه "یگانه" مرا به خود آورد.
 
 شوهرم گفت من به او علاقه مند هستم، نمی توانم او را فراموش کنم. در حالی که سعی می کردم آرامشم را حفظ کنم به او گفتم: اگر او را رها کنی، من هم خیانتی که در حقم داشتی را فراموش می کنم و نمی گذارم کسی از این موضوع با خبر شود.
 
اما او گفت: آن زن نیاز مالی به من  دارد و مدتی است او را صیغه کرده ام و نمی خواهم او را ترک کنم.
 
تا جایی که در توانم بود با نامهربانی های او کنار آمدم اما دیگر باید تصمیم جدی تری برای زندگیم می گرفتم. همه چیز را با پدرم در میان گذاشتم. جلسه ای بین هر دو خانواده گذاشته شد. پدر احمد که تا آن روز اطلاعی از این موضوع نداشت شرمنده رفتارهای پسرش شد.
 
پدرم مجدد تماسی با احمد داشت گفت اگر به فکر زندگیت هستی دخترم یک فرصت دیگر به تو می دهد اما او در جواب این محبت های ما گفت دخترت برای من حیف است و نمی توانم به آن زندگی برگردم .
پس از آن علیه احمد به دادگاه شکایت کردم و با اجرا گذاشتن مهریه و نفقه او را محکوم کردم و برای همیشه از زندگی خود حذفش کردم...
 
در ادامه این گزارش به سراغ زوج دیگری رفتیم که زندگی آنها نیز متاثر ازفضای مجازی شده بود. 
 
راضیه:
تازه هفده سال را پر کرده بودم. دختر چشم و گوش بسته ای بودم ساکن روستا و معمولا بیشتر وقت ها همراه مادرم در کارهای کشاورزی کمک حال پدرم بودم. هر هفته چهارشنبه دوره گرد جوانی بود که با یک نیسان آبی رنگ در روستا بساط می کرد. فاصله ما تا شهر زیاد بود و مانند مابقی اهالی روستا خریدهایمان را از همین دوره گرد که نامش مسعود بود، انجام می دادیم.
 
تا اینکه چیزی که اصلا انتظار آن را نداشتم اتفاق افتاد مسعود مرا از پدرم خواستگاری کرد. زمانی که این موضوع در خانه مطرح شد، مخالفت کردم و گفتم  علاقه ای به او  ندارم.
 
با اینکه 15 سال با او اختلاف سنی داشتم اما پدرم موافق این ازدواج بود و نظر من برایش اهمیت نداشت و می گفت دخترهای روستا زیر 12 سال عروس می شوند الان وقت ناز کردنت نیست دو روز که از زندگی مشترکت بگذرد به او علاقه مند می شوی و بعد میفهمی که این چیزها برایت بی معنی است.
 
اصرارهای من برای تغییر نظر پدر بی فایده بود و مجبور شدم سر سفره عقدی بنشینم که اصلا راضی به آن نبودم. با اینکه عاقد سه بار از من جواب بله را خواست اما با نیشگون مادرم به خود آمدم و جواب بله را دادم.
 
بعد از ازدواج ، مسعود مرا با خود به شهر برد. قادر به تحمل او نبودم به گمانم از رفتارهای من هم فهمیده بود که علاقه ای به او ندارم او از هر راهی برای خوشحال کردنم استفاده می کرد. پدرم اشتباه کرده بود او که گفته بود دو روز که از زندگی با مسعود بگذرد نظرت راجع به او عوض می شود اشتباه محض بود و این موضوع را بارها از طریق مادر به او رسانده بودم .
 
مرد خوبی بود با اینکه هیچ کم و کسری در زندگی نداشتم اما روز به روز بیشتر از او کناره می گرفتم.
با آمدن مسعود به زندگیم ادامه تحصیل برایم غیر ممکن شد. او دوست نداشت درسم را ادامه دهم می گفت همین که خواندن و نوشتن می دانی کافی است و دیگر باید به خانه و زندگیت برسی و رفتن به دانشگاه و کار همه چرت و پرت است. چند تا از دوستانم را نشان می دهم که با اینکه دانشگاه رفته اند بیکار هستند تو که دیگر زن هستی و هیچ. 
 
با اینکه چندین سال از عمر گوشی های لمسی می گذشت اما هنوز گوشی ساده ای داشتم برای خرید مایحتاج خانه با احمد در حال گشت زدن در خیابان بودیم که یک مغازه موبایل فروشی نظرم را به خود جلب کرد! به او گفتم ببین این گوشی ها چه زیباست. نگاهی به گوشی که در دست خودش بود انداخت و نیش خندی زد و گفت درست می گویی عمر این گوشی ها تمام شده ما هم عقب افتادیم از بقیه.
 
وضعیت مالی خوبی داشت به داخل مغازه رفت و دو گوشی یک رنگ و یک مدل برای من و خودش خرید. خوشحال بودم اما این خرید ها نمی توانست ذره ای در احساس من به او تاثیر گذار باشد.
 
تقریبا پنج ماه از این قضیه گذشت. با یکی از خانم های همسایه که هم سن و سال خودم بود رفت و آمد داشتم. چون کسی را در شهر نداشتم مسعود مخالفتی با رفت و آمد با این خانم نداشت. از طریق همان خانم با نرم افزارهای گوشی آشنا شدم. برنامه های واتساپ، وایبر، تلگرام و هر آنچه لازم بود را در گوشی نصب کردم. بدون اینکه شوهرم بفهمد با خرید بسته اینترنت در فضای مجازی چت می کردم.
 
مسعود اکثر مواقع در خانه نبود و من نیز سرگرم کار منزل و گشتن در اینترنت بودم تا اینکه در این فضا با پسری 25 ساله به نام "علی" آشنا شدم و زمانی که هیچ کس در خانه نبود با او چت می کردم. 
من که از قبل علاقه ای به مسعود نداشتم ورود این پسر به زندگی شخصی من مزید بر علت شد. کم کم به حدی با علی صمیمی شدم که در زمان ناراحتی با او گریه میکردم و اسرار زندگیم را برایش می گفتم. 
 
دیگر مانند قبل با مسعود بیرون نمی رفتم سعی میکردم در خانه بمانم و از همان فرصت برای صحبت با علی استفاده کنم.
 
به هر اندازه از مسعود فاصله می گرفتم در مقابل به علی بیشتر وابسته می شدم. تصاویر شخصی خود را برایش ارسال می کردم در صحبت با او از کلمات عاشقانه و محبت آمیز استفاده می کردم علی هم به همین اندازه وابسته من شده بود .
 
مسعود متوجه رفتارهای من شده بود. یک روز که از خواب بیدار شدم، مانند همیشه فکر میکردم شوهرم برای کار بیرون از منزل است و گوشی همراه در خانه نبود هر جایی را که فکر میکردم گشتم اما اثری از گوشی پیدا نکردم. بعد فهمیدم مسعود بدون اطلاعم گوشی را با خود برده و از طریق یکی از دوستانش با هک کردن گوشی ام به اطلاعاتم دسترسی پیدا کرده بود. زمانی که به خانه برگشت مرا  کتک زد و در جواب بد و بیراهایی که نثارم می کرد به او گفتم: من تو را از ابتدا نمی خواستم و به اجبار پدرم سر سفره عقد نشستم. زمانی که با علی در فضای مجازی آشنا شدم فهمیدم زندگی با تو را نمی توانم تحمل کنم و الان هم بهترین فرصت برای من است .
 
موضوع را به خانواده ام خبر داد. در اولین گام علیه من به عنوان رابطه نامشروع شکایت کرد و من محکوم به شلاق شدم و سرانجام مرا طلاق داد.
 
از آنچه برای زندگیم رقم خورد، ناراحت نیستم. اتفاقا با اینکه علی خیانتم را به خودش فهمید و از همه چیز آگاه شد اما برای برگرداندنم به زندگی بسیار تلاش کرد ولی من همچنان که از ابتدا او را نمی خواستم روی حرف خودم ماندم و گفتم نمی خواهم بقیه عمرم را در کنار کسی باشم که هیچ علاقه ای به او ندارم .
 
برای بررسی علل و عوامل افزایش طلاق در خانواده ها و نقش شبکه های مجازی در این معضل صحبتی داشتیم با دکتر برغمدی کارشناس مشاوره که در زیراز نظرتان می گذرد.
 
دکتر برغمدی کارشناس مشاوره :
در ارتباط با موضوع طلاق در هر جامعه ای بنا بر ویژگی های فرهنگی و اجتماعی آن عوامل مختلفی موثر است. در جامعه کنونی و با دسترسی مردم به فضای مجازی روند ناهنجاری های اجتماعی قوت گرفته چرا که مردم از آسیب ها و همچنین مزایای این فضاها بی اطلاعند و ناخواسته در مسیری نادرست گام برمی دارند .
 
بخشی از افزایش امار طلاق در جامعه در نتیجه نهادینه نشدن استفاده صحیح از شبکه های مجازی است که سست شدن بنیان خانواده ها را هدف قرار داده است .
 
افراد در فضای مجازی آزادنه هر پیامی را ارسال می کنند و معمولا خیانت هایی که از طریق فضای مجازی حاصل می شود در ابتدا با جملات منطقی، عاقلانه و سالم آغاز می شود. کافی است که یکی از طرفین، لغزش پیدا کند و طرف مقابل را به سمت خود بکشد و به این طریق زندگی افراد از هم گسیخته می شود زمینه طلاق فراهم می آید.
 
برغمدی به عوارض استفاده از ماهواره به عنوان دومین عامل تأثیرگذار در طلاق اشاره کرد و گفت: یکی از مهمترین و آشکارترین پیامدهای منفی فیلم ها و برنامه های شبکه ماهواره ای ترویج روابط مثلثی شکل است. کارگردانان فیلم های ماهواره ای غیر مستقیم و زیرکارانه بنیان های خانواده را در جامعه اسلامی هدف قرار داده و افکار جوانان را به سمت و سوی روابط غیر اخلاقی و غیر شرعی سوق می دهند.
 
سومین عامل تأثیرگذار طلاق بحث روابط جنسی است که یکی ازفاکتورهای ازدواج نیز پاسخگویی به همین نیاز است اما اکثر زوجین اطلاعات کافی دراین مقوله ندارند. درعلم روانشناسی گفته می شود زمانی که ازدواج به صورت رسمی انجام شد زوجین در یک جلسه خصوصی مسائل مربوط به این امر را برای خود تشریح کنند تا از سردی روابط آنها کاسته شود زیرا زمانی که نیاز جنسی طرفین برآورده نشود زن و مرد به سمت دیگری کشیده می شوند.
 
بسیاری از جوانان ما در آموزش مسائل جنسی ضعف دارند. متاسفانه ما برای همه چیز آموزش داریم اما برای بحث ازدواج هیچ آموزشی در نظر گرفته نشده است. در زمان طلاق دادگاه جلسات مشاوره اجباری برای زوجین گذاشته است اما اگر این آموزش ها قبل از ازدواج برای افراد صورت گیرد مطمئنا در کاهش آمار طلاق موثر خواهد بود.
 
عامل موثر بعدی در طلاق سبک زندگی نادرست است. اگر امروز طلاق آمار بالایی دارد و دستگاه ها با ترفندهای مختلف درصدد کاهش آن هستند، در نتیجه سبک زندگی غلطی است که افراد از گذشته دارند. بهرحال هر فردی با آداب خاصی در خانواده خود تربیت شده است. تربیت نادرست باعث می شود زمانی که فرد به مرحله ازدواج می رسد سبک زندگی خانوادگی را که مطمئنا ایراداتی دارد در زندگی مشترک خود پیاده می کند و متعاقبا در زندگی  با همسرش به مشکل بر می خورد.
 
سبک زندگی باید از اساس تغییر کند. والدین امروز بایستی با شیوه فرزند پروری صحیح آشنا شوند. اگر این آموزش ها بطور اصولی به خانواده ها القاء شود فرزندان آنها که زوج های آینده هستند تدبیر اساسی در زندگی های خود خواهند داشت و بدین ترتیب آمار طلاق کمتر می شود.
 
خانواده ها فرزندان خود را بایستی مسئولیت پذیر تربیت کنند. متاسفانه آستانه تحمل زوج های جوان که تازه زندگی خود را شروع کرده اند بسیار پایین است و به خاطر موردهای بی اهمیت زمینه ساز اختلاف و تنش در زندگی خود می شوند .
 
همچنین وابستگی بیش از حد والدین به فرزندانشان سبب شده تا بعد از ازدواج دختر یا پسر به جای خانه خود بیشتر وقتشان را در منزل والدینشان سپری کنند که این مورد موجب سردی روابط می گردد. والدین بایستی متناسب با درک و شعور فرزندان زمینه استقلال آنها را فراهم کنند .
 
در مواردی هم دلسوزی های بی مورد والدین سبب شده تا اشتباهات بچه ها به آنها گوشزد نشود. چه دلیلی دارد که خانواده ها همه خواسته های فرزندانشان را فراهم کنند. این لطف اشتباهی است که ناخواسته به فرزند می رسد. قرار نیست به تمام خواسته های آنها از ابتدا پاسخ داده شود. در بیشتر موارد پاسخ "نه" همراه با توجیه کردن کودکان، می تواند مفید باشد چرا که همین کودکان زوج های آینده هستند و توقع پیدا می کنند که زندگی زناشوئیشان نیز مانند، خانه پدریشان باشد، در صورتی که زندگی مشترک حتما اقتضائات خاص خود را دارد و همه چیز نمی تواند مانند گذشته ادامه پیدا کند.
 
برای مطالعه گزارش های بیشتر به قلم الهام شبانی مقدم هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.
نظرت را بنویس
comments

ملیحه

فضای مجازی علت خیانت نیست،علت این است که خیانت به همسر قبحش شکسته شده اونم با همین فیلمهای رسانه ملی البته اینا فقط خیانت مرد رو تو فیلما به تصویر می کشند به خیال اینکه اگه خیانت زن در فیلمها مطرح نشه اتفاق هم نمی افته غافل از اینکه نمایش این همه فیلمهای جور وا جور از خیانت مردان متاهل زمینه ساز خیانتهای زنانه هم می شود که البته ...
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما