گفتمان باید مسیری دیگری می داشت.
بی گمان احقاق حق و مطالبه آنچه انسان استحقاق آن را دارد امری پسندیده و محترم است اما احاد جامعه ، از خداوندگاران تعلیم و تربیت چه انتظاری دارند ؟ پرسش و یا پرسش های خود را به بعد از طرح موضوع موکول می کنیم.
اخیرامعلمی عزیز یا معلمین بزرگواری ، طی نامه ی سرگشاده ای به رئیس جمهور مکرم ، دغدغه های خود را مطرح نموده اند و از عدم آرامش روحی معلمان یادکرد داشته اند و از لطمه ای که به پرورش نسل آینده کشور در صورت عدم رفع دغدغه ها وارد می شود سخن به میان آورده اند . در بخش هایی از این نامه که مورد توجه بسیاری از جامعه معلمین واقع شده چنین آمده است :
جناب رئیس جمهور!
"ما معلمین؛ فراموش شده ایم نه فقط در دولت شما که در دولت های قبلی هم و ضع به همین منوال بوده است تا کی چشم و گوش خود را در برابر این همه تبعیض ببندیم؟ کارد به استخوان ما رسیده است. صورتی برایمان نمانده که بخواهیم آن را با سیلی سرخ نگه داریم. اگر سمعکی از جنس انصاف باشد صدای له شدن و خرد شدن استخوان هایمان زیر چرخ هزینه های زندگی به گوش می رسد".
اما چه چیزی این عزیزان را آشفته کرده است؟ چه چیزی باعث له شدن و خرد شدن استخوان ها شده است؟
پاسخ را در همین نامه ی سرگشاده ای می توان جست.
آقای رئیس جمهور!
"یک معلم؛ نه کارانه ی ماهیانه دارد نه اضافه کار، نه حق مسکن دارد و نه حق ایاب و ذهاب، نه حق مأموریت دارد و نه حق شیفت، نه بن خرید کالا دارد و نه کمک های غیر نقدی ماهیانه، نه پاداش آخر سال دارد و نه مانند شرکت های دولتی پاداش بستن حساب ها، نه مانند کارکنان زحمتکش بانک ها، وام های چند ده میلیونی با درصدهای پایین جهت خرید خودرو و آپارتمان دارد که در آخر خدمت هم تمام آن وام ها بخشیده شوند و در هنگام بازنشستگی صاحب چندین واحد آپارتمان و خودرو شود،
نه مؤسسات مالی و اعتباری همانند قوامین و حکمت ایرانیان و میزان که وام های متعدد با درصدهای پایین به پرسنل خود بدهند."
در این نامه ی سرگشاده صحبت از دلار پیش آمده ،کمبودها و مشکلات کسری اعتباریادکرد داشته است:
رئیس جمهور محترم
"خود می دانید زمانی که قیمت دلار از ۱۲۰۰تومان به ۳۵۰۰تومان و تورم هم به ۴۵درصد رسید، قدرت خرید ما معلمین نصف و حتی به یک سوم کاهش یافت و هزینه های زندگی سرسام آور شد.
هزینه هایی که بنا بر اعلام اخیر بانک مرکزی در یک خانواده ی تهرانی ۳۵میلیون ریال و یک خانواده ی شهرستانی ۲۵میلیون ریال برآورد شده است."
جناب رئیس جمهور!
"چند ماه قبل، لایحه ی نظام رتبه بندی معلمان به دلیل بار مالی در مجلس تصویب نشد اما اخیراً قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری اجرا شد که به موجب آن حداقل حقوق پرستاران بدون احتساب کارانه و حق شیفت و پاداش و مزایای دیگر هیجده میلیون ریال تعیین و حکم آن ها از اول آبان۹۳ اجرایی شده است همچنین کارانه ی ماهیانه آن ها از ۲میلیون ریال به ۴میلیون ریال افزایش یافت.
حال از حضرت عالی این سؤال را داریم که چطور می شود این طرح با وجود پرسنل زیاد پرستاران عزیز بار مالی آن تأمین شد؟ چرا این طرح احتیاج به مجوز مجلس نداشت، اما طرح رتبه بندی معلمان دارد؟ "
و اما پرسش:
آیا عزیزان معلم باید برای مطالبه حق و حقوق آن هم به حق خود ، همان مسیری را طی نمایند که برخی اقشار معترض طی می نمایند؟ جامعه کارگران عزیز، کارمندان گرامی و یا بخش عظیمی از کسبه ی محترم اما با درآمد بسیار کم و غیره چه مسیری را باید برای خود برگزیند؟
به چه دلیل آنان خود را از دیگر اقشار جامعه متمایز می دانند؟ آن دلیلی که به آنها حق می دهد علی رغم زمان کمتر کار نسبت به بسیاری از اقشار دیگر، هنوز توجه ویژه تری داشته باشند چیست؟
آری درست متوجه شدیم آنها خداوندگاران تعلیم و تربیت هستند آنها با روح و جان آینده سازان این مرز و بوم سرو کار دارند؛ و باید به کودکان امروز یاد دهند که برای احقاق هر گونه حقی باید ایستاد و اصولا حق گرفتنی است تا اینجا همداستان هستیم اما فقط در اولویت آن کمی آری کمی مسیری دیگر را برمی گزینیم.
آیا واقعا منابع دولت، شما بخوانید بیت المال کفاف می دهد؟ دگرگونه می پرسم اگر پدر خانواده منابع مالی محدودی داشت بهترین و آگاه ترین یاور خانه باید چگونه حق خود و اعضای خانواده را از پدرمطالبه نماید؟
آیا واقعا نباید باور داشته باشیم که هم اینک در محاصره هستیم و برای پیشرفت جامعه باید مسیر مقاومت را بخوبی چونان دوران دفاع مقدس طی نماییم؟ اتفاقا این موراد را چه کسانی باید به دیگران بگویند؟
اگر همه ی اقشار چونان معلمین عزیز مطالبه حق دارند " می گوییم حق و نه ناحق" آیا نباید به منابع و داشته هامان توجه کنیم؟ و یا بگوییم به ما چه ارتباطی دارد وظیفه ی دولتمرد است باید تامین کند.
آیا زمان تدریس و حضور را که به هر دلیلی برای برخی هر روز هم کمتر می شود با 44 ساعت فعالیت کارمندان سنجیده اید و یا نه ؟ چرا با کسبه ضعیف محاسبه نمی کنید ؟ که بعضا با بیش از هفتاد ساعت کار در هفته درآمد آنان به سقف احکام بسیاری نمی رسد ؟
ببخشید منهم مسیر را به خطا رفته ام اصلا این گفتمان باید مسیری دیگری می داشت.
بگذارید در این بخش از عرایضم قصه ای بگویم:
" دوستان روزگاری انقلاب شد و بعدش برضد انقلاب ، جنگ شد بچه ها می خواستند از همیت و دین شان دفاع کنند به پا خاستند و با دست خالی به میدان رزم شتافتند اما پیش و بیش از آنان معلم خود را دیدند که وعظ می کند و خطابه می کند اما پیشاپیش همه می جنگد و می جنگد و می جنگد اما نه برای گسترش زمین ، نه برای تحکم و نه برای ... . می جنگد چون حضرت حق گفته است برای مطالبه و دفاع از حق باید جنگید. آنها معلم شان را دیدند که چه سان برای قرب الهی می جنگد اموالش را می بخشد از بیت المال آنچه به حق می دهندش که در سخت ترین شرایط کار هم کرده است باز بر می گرداند و یا می بخشد. آری دانش آموزان بیش از پیش به راه خود مطمئن می شدند و با جان و دل می جنگیدند و کاری کردند کارستان.
اما قصه ای دیگر در دل قصه ی بالا که ای کاش معلمی شغل انبیا همچنان باقی بماند و درد مردم و قرب الهی همچنان مستدام :
دوستی که بعدها به نوعی معلم شده بود و همچنان دوست دارد معلم باقی بماند و همگان را ببیند و ببیند و ببیند می گفت آن زمان که دانش آموز بودم به جبهه رفتم . در بار اول مدت یکسال در جبهه ماندم در مدت یکسال حضور خود ،نزدیک به هزار تومان مساعده گرفتم در هنگام مفاصا حساب به تعاون سپاه رفتم مانده بودم چگونه هزارتومان مساعده را برگردانم . نداشتم و خجالت می کشیدم در نهایت با خود گفتم مبلغ دقیق مساعده رو که فهمیدم از پدرم قرض می گیرم و مبلغ مساعده را ادا می کنم . اما وقتی که در تعاون ، دوست سپاهی گفت بابت حضور، مبلغی حدود ماهانه اگر اشتباه نکنم دو هزارتومان حق الزحمه یا کمک هزینه به من اختصاص می یابد، مستاصل ماندم که چه کنم ؛ راستش برای حقوق به جبهه نرفته بودم. پس این حقوق چیست؟ و چه باید بکنم؟ از طرفی وقتی معلم و معلم هایم را می دیدیم( البته بعدها بسیاری از آنان شهید شدند) که برای دین ، ملت و مملکت خود و محرومان چه ها و چه ها از خود ودارایی خود نمی کردند بیشتر به خود فرو می رفتم ... "
دوستان بر نگارنده خرده نگیرید و ببخشیدش که گفته ای بود از باب حق و حق واینک:
نمی دانم باید به چه مسیری رفت ولی گمان کنم شما بهتر از من کمترین می دانید که راه درست و مسیر ارزشمند همان راهی است که در دفاع مقدس معلمان عزیزمان به ما نشان دادند الله اعلم.
پاسخ یک مخاطب به یادداشت انتقادی نویسنده اسرارنامه
از نخستین روزی که این یادداشت انتقادی در اسرارنامه منتشر شده است، ده ها نظر موافق یا مخالف از سوی مخاطبان گرامی به ویژه فرهنگیان محترم به بخش نظرات این مطلب ارسال شده است.
همه نظرات ارسال شده به نوبه خود قابل توجه بوده اند اما در این بین مخاطب محترمی بدون ذکر نام پاسخ مفصلی را ارسال کرده است، که در آن سعی شده تقریبا به تمام انتقادات نویسنده اسرارنامه، با ادبیاتی محترمانه پاسخ دهد.
از این جهت برای مطالعه و قضاوت مخاطبان گرامی، متن کامل این نظر مفصل نیز در ادامه منتشر می شود:
سلام
نویسنده ی محترم !
نامه ی شما هر چند متفاوت نگریسته و مسیری متفاوت داشته ولی باید یادآور شوم که هر تفاوت دیدگاهی نشان از بهتری و برتری و درستی آن ندارد !
این نگاه متفاوت شما به دل من معلم ننشست ( یعنی چنان شد که حتی قصد نوشتن این نوشتار را نیز نداشتم! ولی بعد گفتم حال که بنا بر نوشتن این دیدگاه متفاوت و بیان آن شده چرا من نیز دیدگاه متفاوت خویش را ننویسم!) چون نگاه متفاوت شما محدود است و در عین حال که بیانات کلی صحیح و حقی در آن وجود دارد ولی چون موضوع بحث گسترده است و جوانب بسیار دارد و شما آن جوانب را نیاورده اید پس دیدگاهتان محدود گشته ، آن چنان که سخن حق آن ،به اندازه ای نبود که بر دل نشیند وتلخی آن نیز اگر بود (که بود) نه بخاطر حق کلی مندرج در نوشتار است که به خاطر نگاه محدود کننده ی شماست!
یا نباید نگاشت یا باید تلاش کرد حق مطلب ادا شود! شما البته تلاش خود را کرده اید ولی چنان که گفتم تلاشتان محدود بوده است!
نویسنده ی محترم لطفا به نکات زیر توجه کنید:
1 - کاش وسعت دیدگاهتان در انتخاب قسمت هایی از نامه ی سرگشاده به گونه ای بود که شامل قسمتی هم می شد که فرهنگیان خود را با آموزش عالی مقایسه کرده اند! البته با اجازه من آن قسمت مذکور را در ادامه نقل کرده ام:
"...
جناب رئیس جمهور!
مگر بین یک فوق لیسانس یا دکترای تخصصی در آموزش و پرورش با همنام خود در وزارت علوم چه تفاوتی است که میانگین حقوق این عزیزان در آموزش و پرورش ۱۵تا۲۰میلیون ریال با ۲۴ساعت موظف در هفته می باشد اما در آموزش عالی ۴۰ تا یکصد میلیون ریال با ۱۲ساعت موظف در هفته می باشد؟!
مگر تعطیلات ۳ماهه ی تابستان شامل اساتید محترم و زحمتکش دانشگاه نمی شود؟ مگر غیر از این است که در دانشگاه به دلیل داشتن دانشجویان شهرستانی چند هفته از اول ترم و چند هفته قبل از امتحانات و چند هفته قبل از عید و چند هفته بعد از عید کلاس ها تعطیل است؟"
2- نوشته اید"آیا واقعا منابع دولت، شما بخوانید بیت المال کفاف می دهد؟" سوال من این است آیا منابع وقتی به معلمان می رسد دچار مشکل می شود؟ آیا در همین زمان مشکلات و محاصره ای که گفته اید دیگر کارکنان دولت آیا افزایشی نداشته اند و مزایا و پاداشی دریافت نکرده اند؟(که کرده اند)
3- گفته اید:"آیا نباید به منابع و داشته هامان توجه کنیم؟ " نویسنده ی گرامی سخن شما به حق است ولی اجازه دهید با وسعت دید به مسئله نگاه کنیم و سوالی دیگر را من اینگونه طرح کنم:
"آیا نباید وقتی منابع محدود است به گونه ای مدیریت و برنامه ریزی شود که در پرداخت ها بین کارمندان دولت تفاوت و تبعیض آن چنانی مشاهده نشود؟ به عنوان مثال چگونه است که منابع برای آموزش عالی محدود نیست ولی در همان زمان برای آموزش و پرورش محدود است؟"
4- گفته اید "چرا با کسبه ی ضعیف محاسبه نمی کنید؟"
واقعا متعجبم از این حرف شما! وقتی بحث ما در مورد کارمندان حقوق بگیر دولت است چه جای مقایسه و محاسبه با کسبه ای است که شغل آزاد دارند؟
در ادامه گفته اید"که بعضا با بیش از هفتاد ساعت کار در هفته درآمد آنان به سقف احکام بسیاری نمی رسد ؟"
من طبق روش شما که متفاوت نگریسته اید می خواهم متفاوت بنگرم پس با اینکه این سوال و مقایسه ی شما را قبول ندارم ولی من باب سیاق متفاوت شما سوال را اینگونه متفاوت طرح می کنم: "چرا معلمان فقط باید خودشان را با کسبه ای مقایسه کنند که با هفتاد ساعت کار درآمدشان کمتر از زیر حکم معلمان است؟ چرا خودمان را با کسبه ای که در آمد یک روزشان برابر با زیرحکم یک معلم است مقایسه نکنیم؟ "
5- به کمی زمان تدریس معلمان و بیشی زمان کار دیگر کارمندان اشاره کرده اید ،
گذشته از دلایلی چون بحث نوع کار معلمی و ...باید عرض کنم تا آن جایی که من م یدانم این زمان تدریس در آموزش و پرورش دنیا متداول و به قولی استاندارد است
و این بخاطر اهمیت کار تعلیم و تربیت است .البته باید بگویم که در بیشتر نقاط دنیا (بخصوص کشورهای پیشرفته ی صنعتی) در کنار این ساعات کم تدریس حقوق و مزایای در خور نیز پرداخت می کنند تا معلمان فارغ از مشکلات معیشتی در کار خویش اهتمام داشته باشند که خروجی کار آن ها آینده ی کشور را خواهد ساخت.
چگونه است که کارشناسان، سیستم های آـ»وزش و پرورشی آن کشورها رو بررسی می کنند و از آ« ها در طراحی سیستم آموزشی کشور استفاده می برند ولی در آن بررسی ها به دریافتی ها و مزایای مالی و اجتماعی معلمان آن کشورها بی توجهی می شود؟
حالا اگر در کشور ما معلم به خاطر مشکلات معیشتی به غیر از معلمی یک یا دو شغل دیگر نیز داشته باشد باید دید مشکل از چیست و در کجاست؟
اگر واقعا ساعات کار کم است خوب بیشترش کنند ولی به مثل کارمندان دیگر مزایای آن را نیر بیفزایند!
6 -کشور ما انقلابی کرده است اسلامی، دیدگاهی عرضه کرده است متفاوت با دیدگاه های غالب جهان، به خاطر حقیقتی متفاوت و اصیل که ارائه کرده از اول انقلاب تاکنون این کشور آماج هر گونه حملات و تحریم ها و جنگ های سخت و نرم بوده و زمانی نبوده کشور ما آسوده از شر و یا گمان بد دشمنان باشد و همچنان نیز این دشمنی ها وجود دارد و خواهد بود ، پس اگر کسی گمان برد که بدخواهان ما زمانی ما را آسوده خواهند گذاشت که آ« وقت باید مطالبه کرد حق خود را! باید گفت این سخن با توجه به ماهیت و تاریخ انقلاب اسلامی و ماهیت و تاریخ استکبار گمانی است بسیار سست! ...
ما مردمی هستیم که این مشکلات را به جان خریده ایم و همچنان خدا رو شکر با استواری به راه خویش در مقاومت در برابر دشمنی ها ادامه می دهیم و خواهیم داد.( و اگر لازم شود و دشمنی قدم در خاک کشور نهد مطمئنا معلمان از پیشگامان عرصه ی دفاع و شهادت خواهند بود ،همچنان که بوده اند ...ولی ...ولی نویسنده ی محترم یک امر را با لوازم و جوانبش باید مطرح کرد ..
کوتاه سخن آنکه همه ی این ها منافاتی با بیان خواسته ها ندارد .به جای اینکه فقط حرف از محاصره بزنیم باید در کنارش از لزوم همت بیشتر جهت مقابله با تبعیض در دریافتی کارمندان مختلف ، تلاش در افزایش منزلت اجتماعی معلمان (که آینده سازان کشور را تربیت می کنند)و ... نیز گفت که به تدریج سبب می شود قشری فرهیخته چون معلم دچار چنان مشکلات منزلتی و معیشتی گردد که ناچارا با نامه ای خواسته ی برحق خویش را در فضای مجازی مطرح می کند! و عجیب آن است که این خواسته ی حق را برخی با دیدگاه متفاوتشان نیز را روا نمی دارند !
به هر حال باز عرض می کنم نویسنده ی محترم ! یک امر را با لوازم و جوانبش باید مطرح کرد ..
وقتی از ایثار معلم می گویی از منزلت معلم نیز بگو که باید چگونه باشد و اکنون چون است! از ارزش معلم در بیانات دینی بگو و بسیار بگو و ان وقت از منزلت کنونی معلم در جامعه نیز بگو!
وقتی از ایثار می گویی از معیشت معلم و شرمندگی هایش در تامین اکثرا با تاخیر نیازهای معمولی خانواده نیز بگو...! از معلمی بگو که برای دریافت یک وام 5 میلیونی چه سختی ها که نمی کشد؟ از معلمی بگو که تا صاحب منزل شود (آن هم به ضرب و زور وام و ...) م یبیند که دو سوم عمر کارمندیش سپری گشته !...
بار دیگر اندکی با گفتمانی متفاوت بنگر شاید جوانبی را که مغفول مانده یا نگه داشته شده را اندکی بیشتر بها دهی!
سعادتمند باشید
سید حسین سبریزی