بیهقیِ ادیب فراتر از تاریخ
سید نوراله رضوی:
ابوالفضل بیهقی به گمان بسیاری با نگارش اثر بیهمتای خود «تاریخ بیهقی» و بهویژه «روایت حسنکِ وزیر»، نخست استنادی تاریخی را برساخته و چنان به پرداخته است که خود میگوید «غرض من آن است که تاریخ پایهیی را بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم چنانکه تا آخر روزگار باقی ماند» (بیهقی، 1388: 149)؛ و بهدرستی چنان مورخی صادق، موشکافانه با مستندات واقعی و عینی، تاریخ را به روایت حقیقت در آورده است. «او روشی دقیق و سبکی زنده و جامع در تاریخنگاری برگزیده که پیشینیان او آن را فاقد بودهاند» (یاحقی و سیدی، 1390: 31).
دوم اندیشمندان بسیاری، ضمن اذعان به جایگاه تاریخی، کل تاریخ بیهقی را «داستان» همهجانبه نگر میدانند زیرا عناصر داستانی، نهتنها در داستان حسنک وزیر بلکه در تمامی روایتها و در نهایت در مجموع مجلدات تاریخ بیهقی دیده میشود. «با آنکه در خلال تاریخ از اشخاص و جایها و وقایع مختلف سخن میرود که در عین به هم پیوستگی، هر یک مستقل مینماید، بیهقی مانند «داستانپردازی» توانا ـ که کتاب را بهصورت یک واحد کلی در نظر دارد ـ میان همهی آنها ارتباط ایجاد میکند» (یوسفی، 1374: 817).
اما آیا ابوالفضل بیهقی را میتوان با این تحلیلها، تنها مورخ و داستانسرایی زبده دانست؟ برای رسیدن به پاسخ، باید از زوایای دیگر نیز به تاریخ بیهقی این نویسنده بزرگ نگریست.
درام در حوزه نمایش ارسطویی معطوف به «بازنمایانگی» است حال آنکه «بازگویی» خصیصهای است که در داستان رخ مینماید. تقابل بین بازگویی و بازنمایگی در حقیقت به تضاد درونی روایت و نمایش باز میگردد. از طرفی کنشها در داستان و نمایش نیز از چنین اصلی پیروی میکند. «کنش نمایشی فقط در زمان حال وجود مییابد؛ بنابراین شرکتکنندگان در کنش ـ یعنی شخصیتها ـ همیشه در وضعیت «چنین میکنم» قرار دارند، نه در وضعیت «چنین کردم». این همان چیزی است که کیفیتی زنده به نمایشنامه میبخشد و ما را بر این امر آگاه میسازد که کنش هم اینجا و هم اکنون در حال رخ دادن است» (هاج، 1392: 81).
در این اندک فرصت، مجال پرداختن به تمام ویژگیهای عناصر دراماتیک در اثر بیهقی نیست و حتی بهطور خاص امکان پردازش دراماتیک در داستان حسنک وزیر بهعنوان یکی از داستانهای نمونه نیز فراهم نیست لیکن فقط به «کنش درونی» و «اکنونی» در دیالوگهای داستان حسنک وزیر توجه میشود. گفتوگو نخستین محور ارتباطی متن ادبی نمایشی با اجرای نمایش است. «تمام نویسندگان زمینههای زمانی ـ مکانی خود را مستقیماً و به طور آشکار یا نیمپنهان، در گفتوگو (دیالوگ) درج میکنند. شرایط مفروض، موضوع و مادهی احساس ماست نسبت به اشیا و مکانها، نسبت به زمان و آنچه پیش از شروع نمایشنامه روی داده، و نسبت به احساس شخصیتها در قبال دنیای خاص نمایشنامه، حاصل اینها چیزی است که نمایشنامهنویس باید حتّیالامکان با مهارت و دقّت به تماشاگر منتقل کند، زیرا هر آنچه در نمایشنامه روی میدهد، بر این شرایط مفروض مبتنی خواهد بود» (هاج، 1392: 62).
با این اوصاف گفتگوهای داستان حسنک وزیر آیا میتواند دارای خاصیت اکنونی (زمان حال) باشد و یا حامل کنش و یا تعرف شخصیت دراماتیک باشد؟
«در درام، شخصیتها اجازه مییابند خود را مستقیماً در قالب نقش سخنگویانهشان، نشان دهند. به همین سبب این گفتار شخصیّتها و بیش از همه گفتار گفتوگویی آنهاست که قالب کلامی مسلط و اصلی مورد استفاده در متون دراماتیک را میسازد... هر یک از آنها [گفتههای دراماتیک] خود در حکم اجرای یک کنش نیز هستند ـ در قالب یک قول، یک تهدید، یک عمل اقناع و نظایر آن» (فیستر، 1378: 17). در داستان حسنک وزیر، به صراحت میتوان به دیالوگهایی اشاره کرد که دارای خصایص دراماتیک از جمله زمان حال است. برای رسیدن به این جایگاه، به جستوجوی گفتوگوها با توجه به اکنونی و زمان حال آن ورود پیدا میکنیم هر چند برخی دیالوگها معطوف به گذشتهاند. همانند:
«ـ هر چند میشنودم از علی ـ پوشیده وقتی میگفت ـ که «هر چه بوسهل مثال دارد از کردارِ زشت در باب این مرد از ده یکی کرده آمدی و بسیار محابا رفتی.»(بیهقی، 1388: 228).
با وجود اینکه اشاره کنشها معطوف به گذشته است لیکن برانگیزانندگی در بطن دیالوگ مشهود است و پرسشی که از چگونگی رخدادها خود را نشان میدهد.
«ـ حسنک گفت: سگ ندانم که بوده است خاندان من و آنچه مرا بوده است...» (بیهقی، 1388: 232).
«ـ هر کس گفتند «شرم ندارید، مرد را که میبکشید [به دَو] بدار برید؟» (بیهقی، 1388: 235).
با اندک تأملی ایجاز و استحکام و البتّه در هم تنیدگیِ دراماتیک در دیالوگها دیده میشود.
و یا گفتگوهای تصویری در صحنه مواجهه بین حسنک وزیر و بوسهل زوزنی به غایت تمام از غنای دراماتیک شامل اکنونی بیان و نیز کنش بازنمایانه برخوردار است:
«ـ [خواجه احمد حسن]: «در همهی کارها ناتمامی.»
ـ خواجه گفت: «دل شکسته نباید داشت که چنین حالها مردان را پیش آید... امید صد هزار راحت و فرج است.»
ـ [بوسهل]: «خداوند کرا کند که با چنین سگ قرمطی که بر دار خواهند کرد به فرمان امیرالمؤمنین چنین گفتن؟»
ـ خواجه آب در چشم آورد و گفت: «از من بحلی و چنین نباید نومید بود.
ـ [مادر]: بزرگا مردا ...» (بیهقی، 1388: 232 تا 234 و 236).
هر آن میتوان کنشی که مبتنی بر ستیز و تضاد در بطن گفتگوها نهفته است را کشف نمود زیرا «شرط اصلی دیالوگ دراماتیک، «حداقل کلام» و «حداکثر انتظار و اندیشه و اطلاع» است در یک دیالوگ خوب دراماتیک، کم گفتن، فشرده گفتن، شرط اصلی است. در نمایشنامه حتّی یک کلمه را نباید بتوان برداشت» (قادری، 1386: 122). به واقع که دیالوگهای بیهقی از چنین ویژگیهای برخوردار است. ابوالفضل بیهقی دیالوگ بسیار کمی از زبان مادر امیر حسنک بیان میکند اما همین واژگان محدود؛ [مادر]: بزرگا مردا... آنچنان دردی در نهان دارد بزرگترین الم و مصیبت عظمی را به خواننده - بیننده منتقل میکند. «سراسر کتاب بیهقی مشحون است از گفتوگوهای اشخاص با یکدیگر، این سخنان در نهایت زیبایی و گویایی به قلم آمده است، بهطوریکه اگر از نظر نویسندگی حتی از لحاظ داستانپردازی بنگریم بهتر از این نمیتوان محاورات اشخاص را تنظیم کرد» (یوسفی، 1374: 809).
ابوالفضل بیهقی یگانه دوران باقی خواهد ماند نه ازاینجهت که مورخ امینی بوده است و نه به خاطر اینکه تاریخ مسعودی او سرشار از ادبیت است و یا حتی با کنکاشهای جدید جنبههای ادبیات نمایشی بهوفور در بافت آن عجین شده است بلکه او همه اینها بوده است و فراتر از آن، ابوالفضل بیهقی استوانه نثر پارسی است و پدر نثر و داستان این دیرینه مرز کهن. شگفتا با این جایگاه رفیع که ادب پارسی وامدار اوست در موطن و کشور خود غریب است.
منابع
بیهقی، ابوالفضل (1388). تاریخ بیهقی. به کوشش خلیل خطیب رهبر، چاپ سیزدهم، تهران: مهتاب ـ آبنام.
فیستر، مانفرد (1378). نظریه و تحلیل درام. مترجم: مهدی نصراله زاده، تهران: مینوی خرد.
قادری، نصرالله (1386). آناتومی ساختار درام. چاپ دوم، تهران: کتاب نیستان.
هاج، فرانسیس (1392). کارگردانی نمایشنامه. ترجمهی منصور ابراهیمی و علیاکبر علیزاده، تهران: سمت، چاپ ششم.
یاحقی، محمّدجعفر و سیدی، مهدی (1390). دیبای دیداری (متن کامل تاریخ بیهقی). تهران: سخن.
یوسفی، غلامحسین (1374). هنر نویسندگی بیهقی (یادنامهی ابوالفضل بیهقی). چاپ دوم، مشهد: دانشگاه فردوسی.
به نقل از : نشریه ستاره شرق / شماره چهل و هشتم / 2 آبان 95
نظرت را بنویس